سوگند به آن حس غریبانه ی چشمت

سوگند به آن حس غریبانه ی چشمت 
بی یاد تو هرگز سخن آغاز نکردم 

رفتی و دلم بست به سوی همه در را 
جز روی تو در را به کسی باز نکردم

گفتم که بگویم غزلی لایق عشقت 
حس غزلم را به تو ابراز نکردم

شبها که به خاطر گذرد یاد عزیزت 
در خواب به جز نام تو آواز نکردم

زنجیر به پای دل من بست نگاهت 
بی حال و هوای تو که پرواز نکردم...
دیدگاه ها (۳)

#میگفت_اگر_دوستم_داری_ثابت_کن_قسم_بخور_چشمهایش_را_بوسیدم_و_گ...

#تا_که_انگور_شود_می_دو_سه_سالی_بکشد_تو_به_یک_لحظه_شدی_نابتری...

واژه ی غریبیست عشق...لحظه ای آبادت میسازد، لحظه ای ویران!لحظ...

#من_فقط_با_وصف_زیبایی_تو_شاعر_شدم.دل که بعد از دیدنت دیگر به...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط