💔 رقیه ی مرا یتیم کردی ؟!
💔 رقیه ی مرا یتیم کردی ؟!
✍ طاهر بن حارث می گوید :
شبی در نزد تخت یزید زنازاده نشسته بودم و سر منور امام حسین صلوات الله علیه و آله در میان طشت طلا پیش روی یزید زنازاده بود .
یزید زنازاده خوابش برد پاسی از شب گذشت که به یک بار صدای شیون و ناله زنان از خرابه بلند شد پس دیدم سر [امام] حسین [صلوات الله علیه و آله] به مقدار چهار ارش از زمین بلند شد و در هوا ایستاد و مانند ابر بهاران گریان بود و روی به درگاه ملک منان نمود فرمود: اللهم هولاء اولادنا و اکبادنا و هولاء اصحابنا
پس لرزه بر من افتاد و شروع به گریه کردم. از شدت فریاد و شیون اهل بیت ؛ یزید زنازاده بیدار شد و سر منور همچنان در میان هوا ایستاده بود و به یزید زنازاده فرمود :
ای یزید من در حق تو چه بدی کرده بودم که با من این همه ستم کردی ؟ ( یعنی رقیه ی مرا یتیم کردی؟ ) خدایا داد مرا از یزید بگیر .
لرزه بر اندام یزید زنازاده افتاد و پرسید : صدای ناله و گریه برای چیست؟
گفتند : دختر کوچک [امام] حسین [صلوات الله علیه و آله ] پدر را در خواب دیده هر چند او را تسلی می دهند آرام نمی گیرد و پدرش را می طلبد.
یزید زنازاده گفت :
سر پدرش را به نزدش ببرید چون طفل است مرده را از زنده تشخیص نمی دهد .
ای گروه اسیران سر حسین آمد
سپاه تعزیه سردار عالمین آمد
📚 معجزات حضرت رقیه صلوات الله علیها شیخ علی فلسفی صفحه 87
✍ طاهر بن حارث می گوید :
شبی در نزد تخت یزید زنازاده نشسته بودم و سر منور امام حسین صلوات الله علیه و آله در میان طشت طلا پیش روی یزید زنازاده بود .
یزید زنازاده خوابش برد پاسی از شب گذشت که به یک بار صدای شیون و ناله زنان از خرابه بلند شد پس دیدم سر [امام] حسین [صلوات الله علیه و آله] به مقدار چهار ارش از زمین بلند شد و در هوا ایستاد و مانند ابر بهاران گریان بود و روی به درگاه ملک منان نمود فرمود: اللهم هولاء اولادنا و اکبادنا و هولاء اصحابنا
پس لرزه بر من افتاد و شروع به گریه کردم. از شدت فریاد و شیون اهل بیت ؛ یزید زنازاده بیدار شد و سر منور همچنان در میان هوا ایستاده بود و به یزید زنازاده فرمود :
ای یزید من در حق تو چه بدی کرده بودم که با من این همه ستم کردی ؟ ( یعنی رقیه ی مرا یتیم کردی؟ ) خدایا داد مرا از یزید بگیر .
لرزه بر اندام یزید زنازاده افتاد و پرسید : صدای ناله و گریه برای چیست؟
گفتند : دختر کوچک [امام] حسین [صلوات الله علیه و آله ] پدر را در خواب دیده هر چند او را تسلی می دهند آرام نمی گیرد و پدرش را می طلبد.
یزید زنازاده گفت :
سر پدرش را به نزدش ببرید چون طفل است مرده را از زنده تشخیص نمی دهد .
ای گروه اسیران سر حسین آمد
سپاه تعزیه سردار عالمین آمد
📚 معجزات حضرت رقیه صلوات الله علیها شیخ علی فلسفی صفحه 87
۲.۶k
۰۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.