چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند

چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند
با من خسته عجب بنده نوازی میکند

چون نسیمی گه ملایم، گه طوفانی مخوف
وای عجب حال وهوایی بی قراری میکند

میشوم مهمان نا خوانده برایت خاطرات
تلخ وشیرینش عجب مهمان نوازی میکند

مثل هر شب قطره های اشک بامن همسفر
دیدگان منتظر شب زنده داری میکند

آب و جارو میکنم من کوچه های بیکسی
بهر دیدارت عزیز، لحظه شماری میکند

من که خود زخمی زجور روزگار و سرنوشت
از چه رو بر زخم کهنه ، زخم کاری میکند

منکه با یادش کنم روزو شبم را طی ولی
آن عزیز مهربان، نا مهربانی میکند

میشوم سنگ صبور و صبر در راه وصال
روزگارم گر چه با من کج مداری میکند
دیدگاه ها (۲)

.از شهرِچشمان مهربانت گذر مےکنم بہ دلت ڪہ میرسمرد عشقم را بہ...

دوست دارم بروم سر به سرم نگذاریدگریه ام را بــــه حساب سفرم ...

خداکند دیوانه نشودمردی که تمام دیشبخوابت را دیده استوبعد ازط...

.سلام مهربانمن درروز ﺯﯾﺒﺎ ﯾﺎﺩتان ﻣﯽ ﮐﻨﻢ؛ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎیتان ﭼ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط