فیک خود/کشی آیو

فیک خود/کشی آیو
پارت ۶
*آبو ویو
بعدش همه اومدن توی اتاق که بریم
منو رسوندن خونم و رفتن
*یک هفته بعد......
رفتم بیرون که یهو همه جا تاریک شد و یهو بیهوش شدم
چند دیقه بعد به هوش اومدم
_چ...چی....
_نا...مجون....ته..یونگ...جونگ....کوک....جین....جیمین.....شوگا...... جی..هوپ
_شماها چرا اینجوری شدین
+ماها تبدیل به مافیا شدیم
_چ....چی....
اینو باز کنین میخوام برم
من نمیخوام قیافه اینو ببینم
+کیو میگی؟
_شوگارو
حالا اگه ‌کارتون تموم شد اینو باز کنین برم
شوگا:بچمون چی پس؟من تورو آوردم اینجا تا با هم اشتی کنیم🩹
_تو منو ترک کردی منم دیگه نمیخوام ببینمت
اصلا همتون برین بیرون با شوگا کار دارم
+باش
همه رفتن بیرون
_شوگا ببین تو منو ترک کرده بودی با اون حالی که اون‌موقع داشتم
منم دیگه نمیخوام باهات باشم
بچم هم داره بزرگ میشه نمیخواد نگرانش باشی چون تو دیگه پدر اون نیستی
+من.....امم....ببخشید
_به ببخشید تو هم کاری ندارم الان هم اینو باز کن میخوام برم🥲
+بیا اشتی کنیم من بدون تو نمیتونم💔
_میگم اینو باز کننننننن(با داد)
+باشه
+ولی من بدون تو نمیتونم
_چطور اون موقعی که آلمان بودی میتونستی الان نمیتونی؟
_خدافظ
ادامه دارد.....