اول آبی بود این دل آخر اما زرد شد

اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد ، سیاه و سرد شد

آفتابی بود، ابری شد ، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد

صاف بود و ساده و شفاف ، عین آینه
آه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد ؟

هر چه با مقصود خود نزدیکتر می شد ، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد

هر چه روزی آرمان پنداشت ، حرمان شد همه
هر چه می پنداشت درمان است ، عین درد شد

درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد

بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد : "زوجی فرد شد"

بعد هم تبعید و زندان ِ ابد شد در کویر
عین مجنون از پی لیلی بیابانگرد شد

کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل
تا ابد از دامن پر مهر مادر طرد شد

قیصر امین پور
دیدگاه ها (۲)

بدترین نوعِ "ماندن" ، ماندن در بلاتکلیفی است!بلاتکلیف بودن ب...

اگر ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﭘﯿ...

میدونی از چی میترسم؟از اینکه "دیـر" برگـردی...یه وقتی که احس...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط