و اگر مینویسم

و اگر می‌‌نویسم
دوست دارم بدانی
در خلا دنیایِ بی‌ جاذبه از نبودنت
عجیب معلقم
می‌چرخم
و می‌‌چرخم
و می‌چرخم
و در چشم‌های ناباورِ یک سرگردانِ دلتنگ
کسی‌ رامی بینم
شبیهِ خودم
که هنوز عاشقِ کسی‌ ‌ست شبیهِ تو
وجودی سایه وار
و حضوری کمرنگ
حضوری بسیار بسیار کمرنگ
که نوشتن برایش
منصرف می‌کند مرا
از مرگ
و نبودن .....


نیکی‌ فیروزکوهی
دیدگاه ها (۶)

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻟﺐ ﻫﺎﺕﺣﻮﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ؟ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝﺩﻟﺘﻨﮓ "ﺗـــﻮ" ﺑﻮﺩ...

و بالاخرهروزی در سالهای دور،این را میفهمی،که فرق بسیاری استب...

به مردی که دیر به خانه می‌‌آیددر آغوشم نمی‌‌گیردنوازشم نمی‌‌...

ای دل من سر مزن بر سینه اینسان ناشکیبا لحظه ای دیوانه جان،آر...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط