شاعر شدم که شعر ببافم غزل غزل

شاعر شدم که شِعر ببافم غزل غزل
انگار بسته است به نافم غزل، غزل

شاعر شدم که شعر خدایی بنا کنم
شد موی تو مسیر طوافم غزل غزل

شاعر شدم که آینه داری کنم ولی
شد تکه تکه این دل صافم، غزل غزل

بانو! به شالِ شعرِ خودت، خُرده کم بگیر
گم شد سَرِ لطیفِ کلافم غزل غزل

شمشیرِ تیز داشت به دستش دلم، ولی
کرده ست عشقِ تو به غلافم، غزل غزل

جز موی تیره ات بخدا کعبه ای نماند
شاعر شدم که شَعر ببافم غزل غزل

#علیرضا_رنجبر
دیدگاه ها (۸)

سلام محبوبان وبهترازبهترین هایم.صبحتان پرازشکوفه لبخندوترنم ...

جونم واسات بگه ک:به یغما رفت ملک دل به دست چشم چنگیزتدلم خون...

براےیکبـارهـم ک شده!!!...ازتـه قلـ♥ـب بـگو"دوستت دارم"....ا...

☘☘☘خسته ام از تو و از مکر و ریا می فهمی..؟ بی وفا بودنت و ژس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط