love triangleمثلث عشقی
[love triangle][مثلث عشقی]
P3
راوی: کلاس تموم شد،ست بیول و ات از کلاس اومدن بیرون
ات: ست بیول بیا بریم پیش این پسره ی عوضی
ست بیول: برای چی؟
راوی: ات دست ست بیول رو میکشه و میرن به سمت جنگکوک و تهیونگ
ات: هویییی، پسره ی عوضی از سر راهم گم میشی کنار وگر نه من میدونم باتو، اینقدر توی دست و پا نباش (همه تعجب کرده بودن چون کسی تاحالا با جونگکوک اینطوری حرف نزده بود)
جنگکوک: چطور بامن اینطوری حرف میزنی
تهیونگ: جنگکوک بیا بریم شر درست نکن
ویو ات: پس اسمش جنگکوکه
جنگکوک: من خود شرم تهیونگ(مغرور جذاب😂)، خب دختر خانم چی داری بگی ها
ویو ست بیول: پس اسمش تهیونگه
ات: شیبال(😂)، یه تنه به جنگکوک میزنه و میره
ست بیول: ات نمیخوای بهم بگی چه اتفاقی افتاده؟
ات: داشتم میومدم دانشگاه که یهو(همه چیو تعریف میکنه)
ست بیول: آیگو چقدر عوضی
ات: دقیقا همینطوره
ست بیول: ولی بنظرت هر دوتاشون جذاب نبودن؟ مخصوصا تهیونگ
ات: عام.... خب.... راستش اره خیلی جذاب بودن مخصوصا جنگکوک ولی خو چیکار کنیم اخلاقشون از گ. و. ه هم گ. و. ه تره
ست بیول: جنگکوک اره ولی تهیونگ رو مطمعن نیستم چون اون خواست که جنگکوک رو ببره
ات: شاید...
(فلش بک)
جنگکوک: تهیونگ
تهیونگ: بله
جنگکوک: میگما بنظرت اون دختر جذاب نبود؟
تهیونگ: کدوم همونی که شماره خواست ندادی؟
جنگکوک: نه همونی که باهم تو سالن دعوا کردیم
تهیونگ: اره مخصوصا بغلیش ست بیول خیلی خوشگلو جذاب بود
جنگکوک: اسمشو از کجا میدونی؟
توی حضور و غیاب کلاس فهمیدم
جنگکوک: اها
❤the end❤
بچه ها قرار بود که این داستان درمورد مثلث عشقی باشه اما دیگه نیس😂 چیزی در مورد اون به ذهنم نرسید پس توی پارت های دیگه موضوع رو تغیر میدم
P3
راوی: کلاس تموم شد،ست بیول و ات از کلاس اومدن بیرون
ات: ست بیول بیا بریم پیش این پسره ی عوضی
ست بیول: برای چی؟
راوی: ات دست ست بیول رو میکشه و میرن به سمت جنگکوک و تهیونگ
ات: هویییی، پسره ی عوضی از سر راهم گم میشی کنار وگر نه من میدونم باتو، اینقدر توی دست و پا نباش (همه تعجب کرده بودن چون کسی تاحالا با جونگکوک اینطوری حرف نزده بود)
جنگکوک: چطور بامن اینطوری حرف میزنی
تهیونگ: جنگکوک بیا بریم شر درست نکن
ویو ات: پس اسمش جنگکوکه
جنگکوک: من خود شرم تهیونگ(مغرور جذاب😂)، خب دختر خانم چی داری بگی ها
ویو ست بیول: پس اسمش تهیونگه
ات: شیبال(😂)، یه تنه به جنگکوک میزنه و میره
ست بیول: ات نمیخوای بهم بگی چه اتفاقی افتاده؟
ات: داشتم میومدم دانشگاه که یهو(همه چیو تعریف میکنه)
ست بیول: آیگو چقدر عوضی
ات: دقیقا همینطوره
ست بیول: ولی بنظرت هر دوتاشون جذاب نبودن؟ مخصوصا تهیونگ
ات: عام.... خب.... راستش اره خیلی جذاب بودن مخصوصا جنگکوک ولی خو چیکار کنیم اخلاقشون از گ. و. ه هم گ. و. ه تره
ست بیول: جنگکوک اره ولی تهیونگ رو مطمعن نیستم چون اون خواست که جنگکوک رو ببره
ات: شاید...
(فلش بک)
جنگکوک: تهیونگ
تهیونگ: بله
جنگکوک: میگما بنظرت اون دختر جذاب نبود؟
تهیونگ: کدوم همونی که شماره خواست ندادی؟
جنگکوک: نه همونی که باهم تو سالن دعوا کردیم
تهیونگ: اره مخصوصا بغلیش ست بیول خیلی خوشگلو جذاب بود
جنگکوک: اسمشو از کجا میدونی؟
توی حضور و غیاب کلاس فهمیدم
جنگکوک: اها
❤the end❤
بچه ها قرار بود که این داستان درمورد مثلث عشقی باشه اما دیگه نیس😂 چیزی در مورد اون به ذهنم نرسید پس توی پارت های دیگه موضوع رو تغیر میدم
- ۱۰۷
- ۰۴ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط