پارت 11 منه گناهکار
پارت 11 منه گناهکار
نامه رو گزاشتم کنار سینی صبحانه و رفتم بیرون سوار ماشین شدمو به سمت اداره پلیس حرکت کردم
شوگا ویو
دیشب خیلی شب سختی بود نتونستم درست حسابی بخوابم صبح که پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم سر کارا داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدایی شنیدم صدای بلند مثل دعوا بود قدمامو سریع تر کردم صدا از سالن میومد وقتی رسیدم دیدم دو تا از بادیگاردا بازوهاشو گرفتن و داره داد میزنه معلوم نیست باز چی میخواد که اومده رفتم جلوش تا منو دید ساکت شد
شوگا : باز چی میخوای چرا اومدی؟
اِیلول : من چیزی نمیخوام اومدم با تو حرف بزنم
شوگا : چی میخوای بگی
ایلول : میشه بگی ولم کنن؟
شوگا : نه همینجا بگو
ایلول : مامان بابام گفتن که بیام و بهت بگم فردا شب جشنه
شوگا : چی؟
ایلول : همین که گفتم
شوگا : ولش کنین
وقتی ولش کردن اومد نزدیکم و دقیقا جلوم وایساد
ایلول : میای دیگه نه؟
شوگا : نه نمیام
ایلول : چرا؟
شوگا : به تو ربطی داره؟
ایلول : نترس جشنی نیست که شناسایی بشی
شوگا : بهت اعتماد ندارم
ایلول : میتونی زنگ بزنی مامانم و بپرسی
بدون اینکه بهش توجه کنم رفتم سمت در و داد زدم
شوگا : ببریدش بیرون ( با داد )
بعدم رفتم سمت ماشینم و ماسکمو زدم راه افتادم
داشتم میرفتم که یه ماشین پیچید جلوم معلوم بود عجله داره از ماشین پیاده شدم اونم پیاده شد
شوگا : معلوم هست چیکار میکنی؟
ا/ت : معذرت میخوام یکم عجله داشتم
شوگا : این چه طرز رانندگیه عجله داری که داری ، اینطوری باید رانندگی کنی؟
ا/ت : گفتم که معذرت میخوام
شوگا : معذرت خواهی تو به چه درد من میخوره
ا/ت : باید چیکار کنم دیگه معلوم هست تو چته
شوگا : درست حرف بزن
ا/ت : تو ای که درست حرف نمیزنی من معذرت خواهی کردم ولی بازم گیر دادی
این داشت چی میگفت
ا/ت ویو
عجله داشتم وقتی خواستم بپیچم تو کوچه یه ماشین اونجا بود نزدیک بود تصادف کنیم وقتی پیاده شدیم معذرت خواهی کردم ولی بازم گیر داده مسخره کرده منو
شوگا : من گیر دادم؟
ا/ت : نه من گیر دادم
چقدر ظاهرش آشناس
شوگا : تو کی هستی که با من اینطوری صحبت میکنی
ا/ت : من پلیسم
اینو که گفتم انگار یه جوری شد استرسو از چشماش خوندم
شوگا : چقدر جالب همه دیگه پلیس شدن
کارتمو از تو جیبم در اوردم و بهش نشون دادم اومد جلو و نگاش کرد استرسش 100 برابر شد
شوگا ویو
خودش بود باورم نمیشه توی این شهر بزرگ دقیقا باید با این رودررو بشم لعنتی بهش نگاه کردم داشت نگام میکرد
شوگا : باشه خب من چیکار کنم
سعی کردم خودمو خونسرد نشون بدم که متوجه نشه
ا/ت : میشه ماسک تو برداری؟
شوگا : چرا اونوقت؟
ا/ت : چون احساس میکنم خیلی آشنایی
شوگا : من اینکارو نمیکنم
ا/ت : چرا؟
شوگا : به تو ربطی نداره
رفتم و سوار ماشین شدم و راه افتادم
ا/ت ویو
خیلی مشکوک میزد سریعم فرار کرد خیلی آشنا بود ولی ماسکشو در نیورد ولش کن
سوار ماشین شدم و رفتم سمت اداره پلیس وقتی رسیدم رفتم داخل سمت یکی از پلیسا که پشت میز نشسته بود رفتم بالا سرش و سلام کردم
ا/ت : سلام
مرده : سلام
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع رفتن به بیرون 💓💓
نامه رو گزاشتم کنار سینی صبحانه و رفتم بیرون سوار ماشین شدمو به سمت اداره پلیس حرکت کردم
شوگا ویو
دیشب خیلی شب سختی بود نتونستم درست حسابی بخوابم صبح که پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم سر کارا داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدایی شنیدم صدای بلند مثل دعوا بود قدمامو سریع تر کردم صدا از سالن میومد وقتی رسیدم دیدم دو تا از بادیگاردا بازوهاشو گرفتن و داره داد میزنه معلوم نیست باز چی میخواد که اومده رفتم جلوش تا منو دید ساکت شد
شوگا : باز چی میخوای چرا اومدی؟
اِیلول : من چیزی نمیخوام اومدم با تو حرف بزنم
شوگا : چی میخوای بگی
ایلول : میشه بگی ولم کنن؟
شوگا : نه همینجا بگو
ایلول : مامان بابام گفتن که بیام و بهت بگم فردا شب جشنه
شوگا : چی؟
ایلول : همین که گفتم
شوگا : ولش کنین
وقتی ولش کردن اومد نزدیکم و دقیقا جلوم وایساد
ایلول : میای دیگه نه؟
شوگا : نه نمیام
ایلول : چرا؟
شوگا : به تو ربطی داره؟
ایلول : نترس جشنی نیست که شناسایی بشی
شوگا : بهت اعتماد ندارم
ایلول : میتونی زنگ بزنی مامانم و بپرسی
بدون اینکه بهش توجه کنم رفتم سمت در و داد زدم
شوگا : ببریدش بیرون ( با داد )
بعدم رفتم سمت ماشینم و ماسکمو زدم راه افتادم
داشتم میرفتم که یه ماشین پیچید جلوم معلوم بود عجله داره از ماشین پیاده شدم اونم پیاده شد
شوگا : معلوم هست چیکار میکنی؟
ا/ت : معذرت میخوام یکم عجله داشتم
شوگا : این چه طرز رانندگیه عجله داری که داری ، اینطوری باید رانندگی کنی؟
ا/ت : گفتم که معذرت میخوام
شوگا : معذرت خواهی تو به چه درد من میخوره
ا/ت : باید چیکار کنم دیگه معلوم هست تو چته
شوگا : درست حرف بزن
ا/ت : تو ای که درست حرف نمیزنی من معذرت خواهی کردم ولی بازم گیر دادی
این داشت چی میگفت
ا/ت ویو
عجله داشتم وقتی خواستم بپیچم تو کوچه یه ماشین اونجا بود نزدیک بود تصادف کنیم وقتی پیاده شدیم معذرت خواهی کردم ولی بازم گیر داده مسخره کرده منو
شوگا : من گیر دادم؟
ا/ت : نه من گیر دادم
چقدر ظاهرش آشناس
شوگا : تو کی هستی که با من اینطوری صحبت میکنی
ا/ت : من پلیسم
اینو که گفتم انگار یه جوری شد استرسو از چشماش خوندم
شوگا : چقدر جالب همه دیگه پلیس شدن
کارتمو از تو جیبم در اوردم و بهش نشون دادم اومد جلو و نگاش کرد استرسش 100 برابر شد
شوگا ویو
خودش بود باورم نمیشه توی این شهر بزرگ دقیقا باید با این رودررو بشم لعنتی بهش نگاه کردم داشت نگام میکرد
شوگا : باشه خب من چیکار کنم
سعی کردم خودمو خونسرد نشون بدم که متوجه نشه
ا/ت : میشه ماسک تو برداری؟
شوگا : چرا اونوقت؟
ا/ت : چون احساس میکنم خیلی آشنایی
شوگا : من اینکارو نمیکنم
ا/ت : چرا؟
شوگا : به تو ربطی نداره
رفتم و سوار ماشین شدم و راه افتادم
ا/ت ویو
خیلی مشکوک میزد سریعم فرار کرد خیلی آشنا بود ولی ماسکشو در نیورد ولش کن
سوار ماشین شدم و رفتم سمت اداره پلیس وقتی رسیدم رفتم داخل سمت یکی از پلیسا که پشت میز نشسته بود رفتم بالا سرش و سلام کردم
ا/ت : سلام
مرده : سلام
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
اسلاید دوم : لباس شوگا موقع رفتن به بیرون 💓💓
۵۷.۵k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.