السلام علیک یا باب الحوائج موسی بن الجعفر
السلام علیک یا باب الحوائج موسی بن الجعفر
در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را
نمی بینم کسی را جز خودم را و خدایم را
سرم را می گذارم روی زانوهای لرزانم
یکایک می شمارم غصه های زخمهایم را
پریشان حالم و از استخوانم درد می ریزد
نمی جویم زدست هرکس و ناکس دوایم را
اگر چه زخم تن دارم کبودی بدن دارم
ولی خرج عبادت می نمایم لحظه هایم را
حضور دانه ی زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان می نماید بغض سنگین دعایم را
نمی گویم چه کردم تازیانه با وجود من
ببین پُر کرده خون پیکرمن بوریایم را
اگر بنشسته می خوانم نمازم را در این زندان
غل زنجیرها کوبیده کرده ساقی پایم را
در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را
نمی بینم کسی را جز خودم را و خدایم را
سرم را می گذارم روی زانوهای لرزانم
یکایک می شمارم غصه های زخمهایم را
پریشان حالم و از استخوانم درد می ریزد
نمی جویم زدست هرکس و ناکس دوایم را
اگر چه زخم تن دارم کبودی بدن دارم
ولی خرج عبادت می نمایم لحظه هایم را
حضور دانه ی زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان می نماید بغض سنگین دعایم را
نمی گویم چه کردم تازیانه با وجود من
ببین پُر کرده خون پیکرمن بوریایم را
اگر بنشسته می خوانم نمازم را در این زندان
غل زنجیرها کوبیده کرده ساقی پایم را
۱.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.