7مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
7مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
از جمله کسانی که در مورد تصمیم امام اظهار ترس و وحشت می نمود محمد حنفیّه یکی دیگر از فرزندان امیر مؤ منان علیه السلام بود که بنابه نقل طبری و مورخان دیگر به خدمت حسین بن علی علیهما السلام رسید و چنین گفت :
برادر ! تو محبوبترین و عزیزترین مردم هستی و من آنچه را که خیر و صلاح تشخیص می دهم موظفم که برای تو بگویم و من فکر می کنم شما فعلاً تا آنجا که امکان پذیر است در شهر معینی اقامت نکنید و خود و فرزندانت در نقطه ای دوردست از یزید و دورتر از این شهرها قرار بگیرید و از آنجا نمایندگانی به سوی مردم گسیل داری و حمایت آنان را به سوی خود جلب کنی که اگر با تو بیعت کردند خدا را سپاس می گزاری و اگر دست بیعت به دیگران دادند باز هم لطمه ای به تو وارد نگردیده است ولی اگر به یکی از این شهرها وارد گردی می ترسم در میان مردم اختلاف به وجود بیاید ، گروهی از تو پشتیبانی کرده ، گروه دیگر بر علیه تو قیام کنند و کار به قتل و خونریزی منجر گردد و در این میان، تو هدف تیر بلا گردی آن وقت است که خون بهترین افراد این امت ضایع و خانواده ات به ذلت نشانده شود.
امام فرمود : مثلاً به عقیده تو به کدام ناحیه بروم ؟ محمد حنفیه گفت : فکر می کنم وارد شهر مکه شوی و اگر در آن شهر اطمینان نبود از راه دشت و بیابان از این شهر به آن شهر حرکت کنی تا وضع مردم و آینده آنها را در نظر بگیری امیدوارم با درک عمیق و نظر صائبی که در تو سراغ دارم همیشه راه صحیح در پیش پایت قرار بگیرد و مشکلات را با جزم و احتیاط یکی پس از دیگری برطرف سازی.
امام (ع) در پاسخ محمد حنفیه چنین فرمود :
برادر (تو که برای امتناع از بیعت یزید حرکت از شهری به شهر دیگر را پیشنهاد می کنی این را بدان که ) اگر در تمام این دنیای وسیع هیچ پناهگاه و ملجاء و ماءوایی نباشد باز هم من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
در این هنگام که اشک محمد حنفیه به صورتش روان بود ، امام علیه السلام به گفتار خویش چنین ادامه داد :
برادر ! خدا به تو جزای خیر دهد که وظیفه خیرخواهی و صلاحدید خود را انجام دادی و اما من (وظیفه خود را بهتر از تو می دانم ) و تصمیم گرفته ام که به مکه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و گروهی از شیعیانم مهیا و آماده این سفر هستیم ؛ زیرا این عده با من همعقیده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من است . و اما وظیفه ای که بر تو محول است این است که در مدینه بمانی و در غیاب من آمد و رفت و حرکت مرموز دستیاران بنی امیه را در نظر بگیری و در این زمینه اطلاعات لازم را در اختیار من قرار بدهی.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
از جمله کسانی که در مورد تصمیم امام اظهار ترس و وحشت می نمود محمد حنفیّه یکی دیگر از فرزندان امیر مؤ منان علیه السلام بود که بنابه نقل طبری و مورخان دیگر به خدمت حسین بن علی علیهما السلام رسید و چنین گفت :
برادر ! تو محبوبترین و عزیزترین مردم هستی و من آنچه را که خیر و صلاح تشخیص می دهم موظفم که برای تو بگویم و من فکر می کنم شما فعلاً تا آنجا که امکان پذیر است در شهر معینی اقامت نکنید و خود و فرزندانت در نقطه ای دوردست از یزید و دورتر از این شهرها قرار بگیرید و از آنجا نمایندگانی به سوی مردم گسیل داری و حمایت آنان را به سوی خود جلب کنی که اگر با تو بیعت کردند خدا را سپاس می گزاری و اگر دست بیعت به دیگران دادند باز هم لطمه ای به تو وارد نگردیده است ولی اگر به یکی از این شهرها وارد گردی می ترسم در میان مردم اختلاف به وجود بیاید ، گروهی از تو پشتیبانی کرده ، گروه دیگر بر علیه تو قیام کنند و کار به قتل و خونریزی منجر گردد و در این میان، تو هدف تیر بلا گردی آن وقت است که خون بهترین افراد این امت ضایع و خانواده ات به ذلت نشانده شود.
امام فرمود : مثلاً به عقیده تو به کدام ناحیه بروم ؟ محمد حنفیه گفت : فکر می کنم وارد شهر مکه شوی و اگر در آن شهر اطمینان نبود از راه دشت و بیابان از این شهر به آن شهر حرکت کنی تا وضع مردم و آینده آنها را در نظر بگیری امیدوارم با درک عمیق و نظر صائبی که در تو سراغ دارم همیشه راه صحیح در پیش پایت قرار بگیرد و مشکلات را با جزم و احتیاط یکی پس از دیگری برطرف سازی.
امام (ع) در پاسخ محمد حنفیه چنین فرمود :
برادر (تو که برای امتناع از بیعت یزید حرکت از شهری به شهر دیگر را پیشنهاد می کنی این را بدان که ) اگر در تمام این دنیای وسیع هیچ پناهگاه و ملجاء و ماءوایی نباشد باز هم من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
در این هنگام که اشک محمد حنفیه به صورتش روان بود ، امام علیه السلام به گفتار خویش چنین ادامه داد :
برادر ! خدا به تو جزای خیر دهد که وظیفه خیرخواهی و صلاحدید خود را انجام دادی و اما من (وظیفه خود را بهتر از تو می دانم ) و تصمیم گرفته ام که به مکه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و گروهی از شیعیانم مهیا و آماده این سفر هستیم ؛ زیرا این عده با من همعقیده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من است . و اما وظیفه ای که بر تو محول است این است که در مدینه بمانی و در غیاب من آمد و رفت و حرکت مرموز دستیاران بنی امیه را در نظر بگیری و در این زمینه اطلاعات لازم را در اختیار من قرار بدهی.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#
۵۰۷
۱۵ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.