گاهی « دوستداشتن » به تن آدم میپیچدگاهی به چشمها میریزد تا انکار را بیفایده کندگاهی زندگی را به مرگ و مرگ را به زندگی وصل میکندو گاهی از سر انگشتان یک دست میچکدتا شعری غمگین شود و جهانی را به گریه بیاندازد