تو چه کردی که دلم را به تنم لرزاندی

تو چه کردی، که دلم را، به تنم لرزاندی
یک شـَبـه آمـدی،، وُ در دلم عُمری مانـدی

در نگاهـت چه فـروغی، نهان بود، که از پرتو ِآن
عـشق، بـر دخـمه ی تاریکِ دلم،، افـشاندی

نه تـو،، آن سان،، بـَر ِمن بودی،، وُ نه من بَـر ِتـو
که بدیـن سان،، تـو مرا،، واله ی خود گرداندی

این چه حسّی ست،، که من،، بَهـر ِتـو،، در دل دارم
آن چه احـساس خوشی بود، که سویم راندی

تـوچه کردی که با جـرعه ای از جام ِ لـبت
چشمه ی مِـهر، به صحرای دلم،، جوشاندی

تـو نبودی من از عـشق، چه میـدانستم؟
تو چه خوب آمدی،، وُ خوب به من فهماندی!...❤
♡N♡
دیدگاه ها (۱۳)

میکند سلسله ی زلـــف تـ♥ ـو دیوانه مرا...😍 ❤

کاشمیدانستم چه میکنیکه دلت تنگ نمیشوداینجا که تو نیستیدل سنگ...

میشه ازبوسِ رویِ پیشونیبه عنوان قرص سر درد استفاده کرد...🙈 👌...

لبخندت زیباترین نقاشی و من ناشی ترین نقاشِ جهان؛میشود مدام ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط