🍷
🍷
#آشناست
زیرِ گوش بنده با سیلیِ بابا آشناست
همچنان ڪه سینه ام با درد دنیا آشناست
جالب است اینڪه در این ڪشور به هرڪس می رسی
در فک و فامیل دورش با تو یڪجا آشناست
بعد ششصد سال ڪارَت در اداره شد درست
خوب دقت می ڪنی می بینی امضا آشناست
فڪر ڪرد اینجا بهشت است، از بهشتش رانده شد
خورد آدم سیب و با خود گفت: حوّا آشناست!
هرچه حق فرصت به شیطان داد او سجده نڪرد
با خودش پنداشت ڪه باری تعالی' آشناست
یوسف از دست خودش در رفت و رختش پاره شد
وحی آمد: در نرو بابا زلیخا آشناست!
پیش ما حاجی غریبی می ڪند، هرچند ڪه
با روالِ شیره مالیِ سرِ ما آشناست
مست ها را بر سرِ بوی دهان حد می زنند
شیخ ما با عطر و طعم باده گویا آشناست!
چوب در ڪندوی این زنبورها هرگز نڪن!
هرڪه وز وز می ڪند امروز، فردا آشناست
تازگی ها چند مجلس، ختم ِ میّت رفتم و
بر سر هر قبر دیدم دسته گلها آشناست!
#مهران_حسینی
#آشناست
زیرِ گوش بنده با سیلیِ بابا آشناست
همچنان ڪه سینه ام با درد دنیا آشناست
جالب است اینڪه در این ڪشور به هرڪس می رسی
در فک و فامیل دورش با تو یڪجا آشناست
بعد ششصد سال ڪارَت در اداره شد درست
خوب دقت می ڪنی می بینی امضا آشناست
فڪر ڪرد اینجا بهشت است، از بهشتش رانده شد
خورد آدم سیب و با خود گفت: حوّا آشناست!
هرچه حق فرصت به شیطان داد او سجده نڪرد
با خودش پنداشت ڪه باری تعالی' آشناست
یوسف از دست خودش در رفت و رختش پاره شد
وحی آمد: در نرو بابا زلیخا آشناست!
پیش ما حاجی غریبی می ڪند، هرچند ڪه
با روالِ شیره مالیِ سرِ ما آشناست
مست ها را بر سرِ بوی دهان حد می زنند
شیخ ما با عطر و طعم باده گویا آشناست!
چوب در ڪندوی این زنبورها هرگز نڪن!
هرڪه وز وز می ڪند امروز، فردا آشناست
تازگی ها چند مجلس، ختم ِ میّت رفتم و
بر سر هر قبر دیدم دسته گلها آشناست!
#مهران_حسینی
۱.۵k
۲۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.