من در آنه رخ خود ددم

من در آيينه رخ خود ديدم
وبه تو حق دادم.
آه می‌بينم، می‌بينم
تو به اندازه تنهايي من خوشبختی
من به اندازه زيبايی تو غمگينم

من چه دارم که تو را درخور؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو
هیچ

تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ..


.
حمید_مصدق
دیدگاه ها (۰)

تا از نزدیک تو زندگی هر فردی نباشی؛تا مثل زندگیش رو زندگی نک...

با خراب بودن سیبی درون یک جعبه تمام سیبها را دور نمیریزنداگر...

حافظ از چشمان قشنگ تو غزل ساختهر که تو را دید به چشمان تو دل...

دلم هوای تو دارد،هوای زمزمه‌ات..‌.بخوان که جاری آواز جویبار ...

آخرش یڪ نفر از راه می رسدڪه بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاستجبر...

گفته اند مستی و راستی، و راست گفته اند. در منتهی الیه مستی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط