خیالت کافی ست
خیالت کافیست
تا وسط این گرما
و در صحرایی که انتها ندارد،
بینیاز باران باشم.
جوانه بزنم و هر ثانیه با تو بودن را میوه بدهم.
اطرافم را آبادی بگیرد،
کودکان از شاخ و برگهایم بالا بروند،
راه آهن از کنارم رد شود
و تجارت رونق بگیرد.
میبینی؟
خیالت اینگونه است...!
تو که قصد آمدن نداری
من هم همیشه سبز نخواهم ماند.
روزی خشک میشوم و تیشه به اندامم میزنند!
مگر نمیتوان کاغذ بود؟
لااقل کودکان آبادی
عاشقانههایم را از یاد نخواهند برد...!
#مهران_رمضانیان
تا وسط این گرما
و در صحرایی که انتها ندارد،
بینیاز باران باشم.
جوانه بزنم و هر ثانیه با تو بودن را میوه بدهم.
اطرافم را آبادی بگیرد،
کودکان از شاخ و برگهایم بالا بروند،
راه آهن از کنارم رد شود
و تجارت رونق بگیرد.
میبینی؟
خیالت اینگونه است...!
تو که قصد آمدن نداری
من هم همیشه سبز نخواهم ماند.
روزی خشک میشوم و تیشه به اندامم میزنند!
مگر نمیتوان کاغذ بود؟
لااقل کودکان آبادی
عاشقانههایم را از یاد نخواهند برد...!
#مهران_رمضانیان
۳.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۰