من تو رو برمیگردونم (پارت ۳۲)
فقط تونستم به کاچان بگم که بخوابه زمین و دیگه بعدش نتونستم وان فور ال رو کنترل کنم و فک کنم بخاطر فرکانس اون قدرت بود که همه بیهوش شدن و بعد یه مدت که بلاخره زمین افتادم از بدنم دود بلند میشد و از همیشه خسته تر بودم و اصلا دید درستی از اطرافم نداشتم و همین الانشم تعادل بدنم برقرار نیست...
آلمایت بعد یه مکث گفت:یعنی قدرتی نبود که وقتی بخوای بتونی ازش استفاده کنی؟
دکو با تکون دادن سرش تایید کرد و گفت:گفتم که،کاملا غیر ارادی بود ولی کل وجودم رو گرفته بود.
آلمایت تو فکر فرو رفت بعد چند ثانیه گفت: احتمال میدم چون تو آخرین کاربر وان فور ال هستی وان فور ال داره پتانسیل هاش رو نشون میده....و حتی.....(نویسنده:یه چیزی به ذهنش رسید)حتی!از حداکثر قدرتش؟....(زمزمه مانند)
انگار جرقه ای در مغز آلمایت خورده بود که در همان حین رو به من برگشت و گفت: صورت میدوریای جوان رو اون لحظه دیدی؟!
جواب دادم :نه راستش...چون دکو گفته بود بخوابم زمین برا همین ندیدم...
آلمایت گفت:یه بار استادم گفته بود اگه کسی بتونه از حداکثر وان فور ال استفاده کنه ،میتونه هر روش آزاد سازی قدرت رو انجام بده! بیشتر از قدرت هفت کاربر!و گفته بود به دلایلی حین این عمل ممکنه دور مردمک چشمش یا همون بخش سفید چشماش سیاه بشه ....و کنترل بدنش کاملا از دستش در بره و تا جایی که بدنش تاب داشته باشه وان فور ال شعله اش رو قوی و قوی تر میکنه و اینکه کی به حالت قبلی برگرده به خود فرد بستگی داره....
پرسیدم : کاربر هفتم اینا رو از کجا میدونسته؟
آلمایت جواب داد:این اتفاق به سر دو کاربر که شامل دومی و چهارمی میشه اومده و نسل به نسل همه مواظب بودن ،من خودم هم به میدوریای جوان گفتم که در هر شرایطی هم که باشه تا جایی که هوشیاری داره و میتونه منطقی فکر کنه ادامه بده....چون هر چقدر که وان فور ال کوسه یک قدرتمندیه کنترل کردنش سخته و اگه شخص هوشیاریشم کامل نباشه وان فور ال میتونه کنترل بدن رو بدست بگیره و این خیلی خیلی خطرناکه!
چشمم به دکو افتاد که بخاطر اینکه همچین چیز مهمی یادش نبود چشماش رو به زمین دوخته بود و دست هاش رو به هم می فشرد، برای شکست سکوت دکو و اتاق گفتم : حداقل الان میدونیم جریان چیه !
همون لحظه که دکو با صدای آرومی گفت:آره ولی خب ـــ
زنگ گوشیم خورد ، وقتی برداشتم صدای ایزاوا سنسه از پشت گوشی اومد که گفت:....
نویسنده:بقیش بمونه برای پارت بعد ❤️🩹
خیلی خب بچه ها فک کنم تا اخرای امتحانات ترم دیگه نتونم فعالیت کنم....😮💨🥲
ولی اگه تونستم بازم پارت میزارم براتون❤️
کلام آخر: پیش به سوی قدرت و فراتر از آن 🔥
آلمایت بعد یه مکث گفت:یعنی قدرتی نبود که وقتی بخوای بتونی ازش استفاده کنی؟
دکو با تکون دادن سرش تایید کرد و گفت:گفتم که،کاملا غیر ارادی بود ولی کل وجودم رو گرفته بود.
آلمایت تو فکر فرو رفت بعد چند ثانیه گفت: احتمال میدم چون تو آخرین کاربر وان فور ال هستی وان فور ال داره پتانسیل هاش رو نشون میده....و حتی.....(نویسنده:یه چیزی به ذهنش رسید)حتی!از حداکثر قدرتش؟....(زمزمه مانند)
انگار جرقه ای در مغز آلمایت خورده بود که در همان حین رو به من برگشت و گفت: صورت میدوریای جوان رو اون لحظه دیدی؟!
جواب دادم :نه راستش...چون دکو گفته بود بخوابم زمین برا همین ندیدم...
آلمایت گفت:یه بار استادم گفته بود اگه کسی بتونه از حداکثر وان فور ال استفاده کنه ،میتونه هر روش آزاد سازی قدرت رو انجام بده! بیشتر از قدرت هفت کاربر!و گفته بود به دلایلی حین این عمل ممکنه دور مردمک چشمش یا همون بخش سفید چشماش سیاه بشه ....و کنترل بدنش کاملا از دستش در بره و تا جایی که بدنش تاب داشته باشه وان فور ال شعله اش رو قوی و قوی تر میکنه و اینکه کی به حالت قبلی برگرده به خود فرد بستگی داره....
پرسیدم : کاربر هفتم اینا رو از کجا میدونسته؟
آلمایت جواب داد:این اتفاق به سر دو کاربر که شامل دومی و چهارمی میشه اومده و نسل به نسل همه مواظب بودن ،من خودم هم به میدوریای جوان گفتم که در هر شرایطی هم که باشه تا جایی که هوشیاری داره و میتونه منطقی فکر کنه ادامه بده....چون هر چقدر که وان فور ال کوسه یک قدرتمندیه کنترل کردنش سخته و اگه شخص هوشیاریشم کامل نباشه وان فور ال میتونه کنترل بدن رو بدست بگیره و این خیلی خیلی خطرناکه!
چشمم به دکو افتاد که بخاطر اینکه همچین چیز مهمی یادش نبود چشماش رو به زمین دوخته بود و دست هاش رو به هم می فشرد، برای شکست سکوت دکو و اتاق گفتم : حداقل الان میدونیم جریان چیه !
همون لحظه که دکو با صدای آرومی گفت:آره ولی خب ـــ
زنگ گوشیم خورد ، وقتی برداشتم صدای ایزاوا سنسه از پشت گوشی اومد که گفت:....
نویسنده:بقیش بمونه برای پارت بعد ❤️🩹
خیلی خب بچه ها فک کنم تا اخرای امتحانات ترم دیگه نتونم فعالیت کنم....😮💨🥲
ولی اگه تونستم بازم پارت میزارم براتون❤️
کلام آخر: پیش به سوی قدرت و فراتر از آن 🔥
- ۷۷
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط