با غرور

با غرور...
تمامش می‌کنیم....
بعد دلتنگ می‌شویم...
و بعدتر می‌فهمیم که حیف بود....
برمی‌گردیم، اما کسی نیست. ما می‌مانیم ...
و جای خالی‌ای که پر نمی‌شود. تنهایی...
نتیجه‌ی همین ماجراست....

➰شیما سبحانی
دیدگاه ها (۲)

كاش يكى بود چشمامونو ميفهيد...#نزار_قبانی

دوست داشتم...از تو دروغی بشنوم...زیرا انسان تنها زمانی دروغ ...

کاش می توانستم عشق را بنویسماز جوانه زدنشاز زنجیری که به پا ...

قلب ...خاطرات بد را...کنار می‌زند و خاطرات خوش را جلوه می‌ده...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

‌ ▫️ خدا را فراموش کرده اند!-پزشکیان:اگر تا آذرماه باران نبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط