نیمی از جان مرا بردی محبت داشتی

نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی
نیم باقی مانده هم هروقت فرصت داشتی
.
بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دست یاری چیست؟! سودای غنیمت داشتی!
.
خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستو ها به ترک خانه عادت داشتی
.
زخم خوردم گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی
.
ای که ابرویت به خون ریزی کمر بسته ست! کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی!




#سجاد_سامانی
دیدگاه ها (۱۱)

من شاعـــرم؛ کاری بکن تندیس زن باشیمعشوقه ی عاشق کش شاعر شکن...

تک تک ثانیه هایی ک تو را کـــــم دارمساعتم درد,دلم درد,جهانم...

روزی میفهمیکه نبودنت کسی را نخواهد کشتمیفهمی هیچ کس پشت سرِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط