ای چشم تو بیمار گرفتار گرفتار

ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار
برخیز چه پیشامده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
دیدگاه ها (۵)

‌شاید اگر به عقب بر می‌گشتم طور دیگری زندگی می‌کردم. طور دیگ...

‌دلم ....دلم یک خانه ی قدیمی می خواهد ...یک حال و هوایِ سنتی...

ای مرثیه خوان ز چشم خونبار مگوبا من ز سر و دست علمدار مگوعبا...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

تو در میان این کوچه هاو در این شب هاکه انگار صبح ندارندداری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط