درد تنهایی دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی

درد تنهایی.. دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی... صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی... شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین... ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی... میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم... چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی... تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند... به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی... دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل... درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی... هماره قلب بیمارم به یاد توشود روشن... چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی...
میدانی...؟
دیدگاه ها (۴)

ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻧﮑﺮﺩﻡﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒ...

آدم هایی هستن توی زندگی، نه نزدیک، که گاهی حتی هزار فرسنگ دو...

خخخخخخ😂 😂 😂

🙏 🙏 🙏

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط