فیک زیبای درون پارت⁷🤌🏿🥺
فیک زیبای درون⁷🤌🏿🥹
سلام ا.ت
_سسسللام
+میشه پیشت بشینم
_اما اینجا دخترونس
+باشه ولی من میشینم
نشت و گفت:خیلی خوشگلی میشه شمارتو داشته باشم
تا این رو گفت تهیونگ بلند شد و هولش داد
گفت:مر.ت.یکه ی بی.شعور تو با هم کار من چی کار داری؟!
گفت: ب ت چ
تا اینو گفت
تهیونگ میخواست بزنتش
اما کوک جلوش رو گرفت و گفت: درسته از من عصبانی هستی اما بخاطر من ولش کن
تهیونگ با عصبانیت گفت: باشه
اما دیگه اینجا پیداش نشه
یارو دوید و رفت
تهیونگ اومد سمتم و گفت : ا.ت خوبی
گفتم آره بابا چیزیم نیست
اما رنگ از صورتم پریده بود شبیه روح شده بودم
(پرش زمانی)
ساعت ۸ شد از سرکار برگشتم و گوشیم زنگ خورد پارتی دعوت شده بودم که برای شرکتمون بود سریع حاضر شدم و دویدم پایین که دیدم تهیونگ اونجاست گفت: برسونمت گفتم ممنون مگه شما میخواید برید پارتی؟
گفت آره بخاطره اینکه من رییس هستم
رفتم و سوار شدم تو راه پرسیدم که چرا از دست کوک عصبانی هستی؟
گفت بخاطر اینکه بهم خیانت کرده
گفتم چه خیانتی
گفت من عاشق خواهر شده بودم میخواستم باهاش ازدواج کنم اما اون نذاشت
گفتم وای خدا واقعا متاسفم
گفت تو برای چی متأسف باشی؟
رسیدیم پارتی
رفتم و یه نوشیدنی برداشتم
یهو دیدم کوک هم اومد با شیرینی اومده بود
رفت سمت تهیونگ و گفت..........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفاً فیک ها رو لایک کنید تا من انرژی بگیرم برای پارت بعدی🫀
تا پارت ⁸ بای🥹🫶🏻
دوستون دارم🫰🏽🫶🏽🥹🤌🏿
🤌🏿🥹🫀
سلام ا.ت
_سسسللام
+میشه پیشت بشینم
_اما اینجا دخترونس
+باشه ولی من میشینم
نشت و گفت:خیلی خوشگلی میشه شمارتو داشته باشم
تا این رو گفت تهیونگ بلند شد و هولش داد
گفت:مر.ت.یکه ی بی.شعور تو با هم کار من چی کار داری؟!
گفت: ب ت چ
تا اینو گفت
تهیونگ میخواست بزنتش
اما کوک جلوش رو گرفت و گفت: درسته از من عصبانی هستی اما بخاطر من ولش کن
تهیونگ با عصبانیت گفت: باشه
اما دیگه اینجا پیداش نشه
یارو دوید و رفت
تهیونگ اومد سمتم و گفت : ا.ت خوبی
گفتم آره بابا چیزیم نیست
اما رنگ از صورتم پریده بود شبیه روح شده بودم
(پرش زمانی)
ساعت ۸ شد از سرکار برگشتم و گوشیم زنگ خورد پارتی دعوت شده بودم که برای شرکتمون بود سریع حاضر شدم و دویدم پایین که دیدم تهیونگ اونجاست گفت: برسونمت گفتم ممنون مگه شما میخواید برید پارتی؟
گفت آره بخاطره اینکه من رییس هستم
رفتم و سوار شدم تو راه پرسیدم که چرا از دست کوک عصبانی هستی؟
گفت بخاطر اینکه بهم خیانت کرده
گفتم چه خیانتی
گفت من عاشق خواهر شده بودم میخواستم باهاش ازدواج کنم اما اون نذاشت
گفتم وای خدا واقعا متاسفم
گفت تو برای چی متأسف باشی؟
رسیدیم پارتی
رفتم و یه نوشیدنی برداشتم
یهو دیدم کوک هم اومد با شیرینی اومده بود
رفت سمت تهیونگ و گفت..........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفاً فیک ها رو لایک کنید تا من انرژی بگیرم برای پارت بعدی🫀
تا پارت ⁸ بای🥹🫶🏻
دوستون دارم🫰🏽🫶🏽🥹🤌🏿
🤌🏿🥹🫀
۱۶.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.