حکایت

حکایت____
روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدندی
که بر سر طفلی نزاع داشتندی و هر یک ادعا می‌کردندی‌که پدر آن طفل هستندی.
شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق بگذرانندی.



صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل! دیشب چه کسی کولر را خاموش کرد؟ کودک پاسخ داد: این چپیه! شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدر توست!
جمله مریدان از این درایت شیخ کف و خون قاطی کرده و خشتک‌بدریدندی و راه بیابان در پیش گرفتندی
دیدگاه ها (۳)

بعضی پدربزرگهاو مادربزرگهابیزینس نمیکنندفقط خرج همون روزشونو...

پلیس آگاهی البرز با انتشار تصویری، ازشهروندان خواست تا زنی ر...

ژاپن تنها کشوری است که عجیبترین بستنی های جهان را دارد.دراین...

دزدی در خانه فقیری می جست !فقیر از خواب بیدار شد، و گفت؛ ای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط