دانلود کتاب صوتی مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند
دانلود کتاب صوتی مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند
https://xip.li/oX6ZOJ
البوم بصورت یکجا
کیفیت 64
«مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند» نام رمانی از مارک تواین (۱۸۳۵-۱۹۱۰) نویسنده و طنزپرداز آمریکایی است. داستان درباره شهری به نام هادلبرگ است. شهری که سربلند به غرور و نجابت ساکنانش است و در میان شهرهای مجاور زبانزد است. شهری که گویی موجودی زنده و پویا است و ساکنانش مانند افکاری هستند که در سرش جریان دارند. اما مردی با نیت خدشه واردکردن به اعتبار و آبروی شهر، کیسهای پول را نزد صندوقدار بانک هادلبرگ امانت میگذارد و توضیح میدهد که این پول را به کسی بدهند که موجب خوشبختی و ثروت او شدهاست...
بخشی از داستان:
اجازه دهید تا قصهام را برایتان تعریف کنم، یکی دو کلمه بیشتر نیست. زمانی از شهرتان میگذشتم و چنان آزردهخاطر شدم که هرگز مانند آن را بهیاد نمیآورم. هر کس دیگری بود با کشتن یکی دو نفر از میان شما دلش آرام میگرفت و آن را عادلانه میدانست، اما برای من چنین انتقامی ناچیز و ناکافی بود، زیرا مردگان رنجی نمیبرند. از طرفی، قدرت کشتن همهی شما را نداشتم... و همانطور که گفتم حتا این هم مرا آسودهخاطر نمیکرد. هدفم این بود که تمام زنان و مردان این شهر نه بهلحاظ جسمی یا مالی، بلکه از ناحیهی غرورشان آسیب ببینند، زیرا انسانهای نادان و سست عنصر از این ناحیه بسیار آسیبپذیرند. بنابراین، بهطور پنهانی و با تغییر چهره به میان شما آمدم و دانستم بازی با شما کار راحتی است. شما در درستکاری شهرتی دیرینه و ارجمند داشتید و همگان به آن افتخار میکردید، این ارزشمندترین دارایی و نور چشمِ شما بود...
#مردی_که_هادلبرگ_را_به_تباهی_کشاند #مارک_تواین
🆔 @Romandaryaa
https://xip.li/oX6ZOJ
البوم بصورت یکجا
کیفیت 64
«مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند» نام رمانی از مارک تواین (۱۸۳۵-۱۹۱۰) نویسنده و طنزپرداز آمریکایی است. داستان درباره شهری به نام هادلبرگ است. شهری که سربلند به غرور و نجابت ساکنانش است و در میان شهرهای مجاور زبانزد است. شهری که گویی موجودی زنده و پویا است و ساکنانش مانند افکاری هستند که در سرش جریان دارند. اما مردی با نیت خدشه واردکردن به اعتبار و آبروی شهر، کیسهای پول را نزد صندوقدار بانک هادلبرگ امانت میگذارد و توضیح میدهد که این پول را به کسی بدهند که موجب خوشبختی و ثروت او شدهاست...
بخشی از داستان:
اجازه دهید تا قصهام را برایتان تعریف کنم، یکی دو کلمه بیشتر نیست. زمانی از شهرتان میگذشتم و چنان آزردهخاطر شدم که هرگز مانند آن را بهیاد نمیآورم. هر کس دیگری بود با کشتن یکی دو نفر از میان شما دلش آرام میگرفت و آن را عادلانه میدانست، اما برای من چنین انتقامی ناچیز و ناکافی بود، زیرا مردگان رنجی نمیبرند. از طرفی، قدرت کشتن همهی شما را نداشتم... و همانطور که گفتم حتا این هم مرا آسودهخاطر نمیکرد. هدفم این بود که تمام زنان و مردان این شهر نه بهلحاظ جسمی یا مالی، بلکه از ناحیهی غرورشان آسیب ببینند، زیرا انسانهای نادان و سست عنصر از این ناحیه بسیار آسیبپذیرند. بنابراین، بهطور پنهانی و با تغییر چهره به میان شما آمدم و دانستم بازی با شما کار راحتی است. شما در درستکاری شهرتی دیرینه و ارجمند داشتید و همگان به آن افتخار میکردید، این ارزشمندترین دارایی و نور چشمِ شما بود...
#مردی_که_هادلبرگ_را_به_تباهی_کشاند #مارک_تواین
🆔 @Romandaryaa
۳.۷k
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.