ادامه ی چند پارتیه جونگ کوک
ادامه ی چند پارتیه جونگ کوک
مد ترین آدم
کوک، رفتم دیدم که... چییییی گرگ میخاست به ات حمله کنه که
ات، وایی ننهههههه گرگه میخاست بهم حمله کنه که با پازدم تو صورتش یکم اون ور رفت خرگوش و سریع گذاشتم اون ور دوباره بهم حمله کرد و افتاد روم که گردنش رو گرفتم و دعا دعا میکردم که یکی کمکم کنه که یک دفعه دیدم جونگ کوک دوید سمتمون و گرگ رو اونور انداخت و ی چاغو درآورد و وقتی گرگ حمله کرد اونو تو گلوش فرو کرد و بعد چند دقیقه گرگ مرد آخیشششش
کوک، از دور دیدم گرگ داره به ات حمله میکنه که سریع خودم و بهش رسوندم و گرگ و کشتم و از ات پرسید
ات حالت خوبه(با نگرانی)
ات، آره خوبم وایییی داشتم میمردماا ممنونم که نجاتم دادی
کوک، خواهش میکنم بجونب بریم
ات، اوهوم باش..... هاااا بزار بانی رو بردارم
کوک،بانی؟ 🧐
ات، وایستا............. اینها اینم از بانی و خرگوش و تو دستش گرفت و به کوک نشون داد
کوک، آها........ حالا بیا بریم دیگه
پرش به وقتی که به کمپ رسیدن و توی چادر
ات، وایییی دارم از خستگی میمیرممممم پاهام رو حس نمیکنممم
لیا، ای خاک تو سرت ات آخه پدسگ نمیگی کوک نمیرسید اونجا چه اتفاقی میوفتاد
ات، حالا که چیزی نشد 🙄
لیا، درد اونجور نگا نکن
اتتتت اتتتتتت
ات، عه صدای کوکه با من چیکار داره
ات، اومدمممممم
کوک، آها اینجایی...... خوب بیا این پماد رو بگیر و بزن به دستت
ات، چرا؟
کوک، نمیبینی دستت زخمیه (و دستشو گرفت جلوش)
ات، آها اصلا متوجه نشدم باش ممنون
کوک، خواهش
چقدر بیخیالی مثلا گرگ بهت حمله کرده ها الان باید گریه کردی باشی
ات، 😐مگه کو.ص خولم داداچ بیام این کارارو کنم خو ی گرگ بوده دیگه
کوک، اصلا عالی بیخیالللل علی بی غم
ات، ممنان ممنان نظر لطفته شلغم
کوک، 😐 اوک من رفتم
ات، باش
فردا ادامش و میزارم و اینکه بگین چطور شد و دیگه چجور مدلی دوس دارین
مد ترین آدم
کوک، رفتم دیدم که... چییییی گرگ میخاست به ات حمله کنه که
ات، وایی ننهههههه گرگه میخاست بهم حمله کنه که با پازدم تو صورتش یکم اون ور رفت خرگوش و سریع گذاشتم اون ور دوباره بهم حمله کرد و افتاد روم که گردنش رو گرفتم و دعا دعا میکردم که یکی کمکم کنه که یک دفعه دیدم جونگ کوک دوید سمتمون و گرگ رو اونور انداخت و ی چاغو درآورد و وقتی گرگ حمله کرد اونو تو گلوش فرو کرد و بعد چند دقیقه گرگ مرد آخیشششش
کوک، از دور دیدم گرگ داره به ات حمله میکنه که سریع خودم و بهش رسوندم و گرگ و کشتم و از ات پرسید
ات حالت خوبه(با نگرانی)
ات، آره خوبم وایییی داشتم میمردماا ممنونم که نجاتم دادی
کوک، خواهش میکنم بجونب بریم
ات، اوهوم باش..... هاااا بزار بانی رو بردارم
کوک،بانی؟ 🧐
ات، وایستا............. اینها اینم از بانی و خرگوش و تو دستش گرفت و به کوک نشون داد
کوک، آها........ حالا بیا بریم دیگه
پرش به وقتی که به کمپ رسیدن و توی چادر
ات، وایییی دارم از خستگی میمیرممممم پاهام رو حس نمیکنممم
لیا، ای خاک تو سرت ات آخه پدسگ نمیگی کوک نمیرسید اونجا چه اتفاقی میوفتاد
ات، حالا که چیزی نشد 🙄
لیا، درد اونجور نگا نکن
اتتتت اتتتتتت
ات، عه صدای کوکه با من چیکار داره
ات، اومدمممممم
کوک، آها اینجایی...... خوب بیا این پماد رو بگیر و بزن به دستت
ات، چرا؟
کوک، نمیبینی دستت زخمیه (و دستشو گرفت جلوش)
ات، آها اصلا متوجه نشدم باش ممنون
کوک، خواهش
چقدر بیخیالی مثلا گرگ بهت حمله کرده ها الان باید گریه کردی باشی
ات، 😐مگه کو.ص خولم داداچ بیام این کارارو کنم خو ی گرگ بوده دیگه
کوک، اصلا عالی بیخیالللل علی بی غم
ات، ممنان ممنان نظر لطفته شلغم
کوک، 😐 اوک من رفتم
ات، باش
فردا ادامش و میزارم و اینکه بگین چطور شد و دیگه چجور مدلی دوس دارین
۷.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.