قطعه ای از کتاب

قطعه ای از کتاب📚
چه خوب بود وسیله ای اختراع میشد که خاطرات را که خاطرات را مثل عطر در بطری نگه می داشت. از آن پس دیگر محو و یا کهنه نمی شدند و آدم هر وقت می خواست، در بطری را باز می کرد و مثل این بود که لحظات را بار دیگر زندگی میکند.
#ربه‌کا
#دافنه_دوموریه
دیدگاه ها (۰)

پشتِ آن پنجره می‌تابد نوربِگُشا پنجره را گُذر نور خورَد بر د...

بیا با هم بریم غروب خورشید رو تماشا کنیم ، بستنی شکلاتی بخور...

گذشته دروغى بيش نيست و خاطره بازگشتى ندارد و هر بهارى كه میگ...

راه حل هایی که برای مشکلاتم به ذهنم می‌رسه :))

فیک جدید

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

وقتی پوست نارنگی زیر انگشتانتمیترکد عطری در هوا پخش میشودکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط