نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی

نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.👌👌


#تنهایی
دیدگاه ها (۱)

گاهی خلوت دوست را بهم بريز تا بداند كه تنها نيستاين مرام ماس...

نه پلاڪ شناسایـے دارم..نه رمز شب را مےدانم..نه راه برگشت را ...

رفیق سختی باشید؛رفیق وقت خوشی زیاده...

شاعر میگه که:برفتـم بر در شمــس العمـــارههمون جایی که دلبر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط