مَرا به #آغوشت بڪشانبه باغ ممنوعهیِ آدمبه #نفس های شرجی زدهدر حصارِ شاخ و برگِ بازوانتو روح این #جسم سرڪِش راعریان ڪن به بهانه ها #ببوسو مزه مزه ڪُن "#شراب سیب لب های ِدختر #حوّا را