اربابکیم

#ارباب_کیم♣️

#پارت_5

وبعد منو سمت اتاقش برد و روی تختش گذاشت.

+دارین چیکار میکنین؟

£صبرکن.

+بعد از چند لحظه با وسایل اولیه اومد.(همون وسایل پزشکی)

£درد داره؟

+چی؟

£جای زخمات؟

+(چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین)

£نگام کن کاریت ندارم نمی‌خوام که بزنمت.
حالا بگو درد داره؟

+بغض بدی گلو مو گرفته بود بدنم هم درد میکرد با گریه گفتم:

+آره(گریه)

£آروم ا/ت رو بغل کرد و گفت:

£باشه باشه گریه نکن الان زخماتو باند پیچی میکنم تا دردش کمتر بشه.

+همینطور درحال باند پیچی دست و پام بود جین برادر بزرگتر تهیونگ بود ولی با تهیونگ خیلی فرق داشت.
جین خیلی مهربون تر از تهیونگ بود.

£بهتر شدی؟

+آره

£خوبه

+ارباب حالا میتونم برم؟

£کجا بری؟

+فک کنم آجوما دنبالم میگرده.
اگه ارباب منو اینجا .......

£نترس اون تا یک هفته رفته جایی فعلا نمیاد.

+واقعا؟

£اره

حالا همین جا بمون تا بیام.

+چشم

ادامه دارد............
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_کیم♣️#پارت_6+بعد از ۱۰مین جین با یه سینی پر از غذا او...

#ارباب_کیم♣️#پارت_7علامت میا¢¢آهای هرزه هاآجوما:بله خانوم¢یه...

#ارباب_کیم♣️#پارت_4ــ همونجا وایسا +وایستاده بودم از روی صند...

#ارباب_کیم♣️#پارت_3ویو ا/ت+صبح بانور آفتاب بیدار شدم.خواستم ...

وقتی اعضا میزننت تک پارتی

P9🍯&شما وقتی دیشب از بیرون برگشتین حابتون خوب نبود چشماتون ق...

حیف دلم سوخت درخواستی ای که پدرمو در آوردوحشیانه لب های ا.ت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط