در شبان غم تنهایی خویش

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام

من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام

گیسوان تو پریشان‌تر از اندیشه من
گیسوان تو شب بی پایان جنگل عطرآلود

شکن گیسوی تو
موج دریای خیال

کاش با زورق اندیشه شبی
از شطّ گیسوی موّاج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می‌کردم

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۳)

‌اسفند همان بانویی است که درِ اتاقش به روی زمستان بسته است و...

‌آمدنتآغازِ پایان استبی تو تقویم ناتمام می ماندسال از نفس م...

‌جای تو خالی‌ست!در تنهایی‌هایی که مرا؛تا عمیق‌ترین دره‌های ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط