الان که دارم می‌نویسم ...

بعد از تمیز کاری به مناسبت رسیدن بهار در و پنجره هارا باز کرده ؛ روی تخت دراز کشیده ام
در حالی که به سقف اتاق خیره شده ام صدای رفت و آمد و تکاپوی آخر سال آدم ها و گروه کر گنجشک هارا میشنوم
صدای بچه ای را می‌شنوم که با ذوق فریاد میزند : ″مااامااان ببینم چی خریدی″ 😍
لحظه های آخر سال حس و حال عجیبی داره !
منم غرق در این لحظه ها و به دنبال فرار از وظایف و مسیولیت های زندگی هر از گاهی خودمو ولو میکنم رو تخت و ساعت ها تو اینستا میچرخم😒😂
اَه دیدی چی شد ؟ بازم نتونستم دو تا جمله ادبی و با رعایت قواعد بنویسم دوباره زدم تو خط خودمونی😬

بیخیال دیگه پیش اومد انشالله دفعه ی بعد 😁

راستی اون بچه هنوزم داره مامانش رو صدا میزنه دلم میخواد از تو پنجره داد بزنم مااااامااااانش بهش توجه کن🥺😍😂
#الان_که_دارم_مینویسم
دیدگاه ها (۷)

تنها کنار پنجره نشستم و تکاپوی لحظه آخری مردم رو که میبینم ب...

چرند نوشت شماره ی ۷۵۲

ولی من الان باید خواب باشم 😒

🥲

p16

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط