دفتر خاطرات

دفتر خاطرات...
part 9
صفحه بعد رو باز کردم..
بالای صفحه نوشته بود
" آینده نامعلوم "
فردا..
ات
روی تخت دراز کشیده بودم.. بابام اومده بود روی تخت نشسته بود
ب‌ات:دخترم واقعا پسره رو دوست داری؟
_آره خیلی دوسش دارم بابا...ازت خواهش میکنم...اگه بزاری باهاش ازدواج کنم...دیگه چیزی ازت نمیخوام
ب‌ات:اگه پسره هم واقعا دوست داشته باشه میاد دنبالت
اونم از ما خواهش میکنه که بزارم باهاش ازدواج کنی.. بهش فرصت میدم که خودشو...اگه تونست خودشو ثابت کنه...مشکلمون رو با خاندان کیم حل میکنیم
ات
پریدم بغل بابام
_بابایی تو بهترین بابای دنیایی
ب‌ات:توام بهترین دختر دنیایی یکی یدونه ی من،میدونم که امروز باهاش قرار داری
_تو از کجا میدونی؟
ب‌ات:مهم نیست من از کجا فهمیدم مهم اینه که تو حق نداری بری!
_چرااا؟نگرانم میشه
ب‌ات:نرو تا ببینم این عشقت خودش میاد دنبالت...
چند ساعت بعد..
ات
ساعت دیگه نزدیک شیشه،نکنه تهیونگ از ترس داداش و بابام نیومده
واقعا منو به همین راحتی فراموش کرده

داشتم فکر میکردم که صدای در رو شنیدم...سریع از اتاق اومدم بیرون..دویدم سمت در که در رو باز کنم که مامانم جلوم رو گرفت
م‌ات

⋘35 likes please⋙
🦦🎬💍🗿⚰️⏳️🔋🎀🍫🌨😭

#فیک #چند‌پارتی‌تهیونگ #اسمات
#فیک‌بی‌تی‌اس #سناریو‌بی‌تی‌اس
#فیک‌تهیونگ #چند‌پارتی
دیدگاه ها (۸)

بیا کپشن بگم جریان چیهخب بی تی اس اولین قرار دادش سال 2027 ت...

❌مهم ❌‌ ❌مهم ❌ ❌مهم ❌اگه کپشنو تا ته نخونی یا بهش عمل نکنی آ...

BTS ارمیییییی فوریییی

آرمی خیلی مهمه همه جا پخش کنین 💪 بخاطره بی تی اس ادم خوبی ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط