سلا مولای غریبم

سلا مولای غریبم
سلام تنها ترین سردار
آقاجانم
. . .

هوا صاف است... مشغولند دهباشان به دهباشی

و چوپانان به چوپانی، کشاورزان به سمپاشی

کسی انگار یادش نیست، اینجا جای تو خالی ست

و قصر انتظارت هست در حال فروپاشی

کسی دیگر نمی ترسد که هر شب بادهای مست

رها هستند بین کوچه ها سرگرم عیاشی

ولی نه... آن طرف تر، پشت پرچین های پاییزی

نسیم آماده است آید به پابوس تو فراشی

خبر می آورد "باباخبر" از روزهایی که

نمی ترسند گنجشکان دگر از حوض نقاشی

به زودی می رسی با بقچه ای از یاس در دستت

به یاد مادرت در کوچه هامان یاس می پاشی

به زودی می رسی... تا پیش از آن هر شب دعاگویم

سلامت باشی ای خورشید دل ها هرکجا باشی
دیدگاه ها (۵)

غروب روز سه شنبه دلم هوایی توستوَ عاجزانه نگاهش به میزبانی ت...

تا بال و پر عشق به جانم دادنددر وادی عاشقان مکانم دادندگفتم ...

این روزها که شیعه کشی رخ نموده استشاید نوید آمدنت را دلالت ا...

ای آخرین جواب دل انگیز هر سوالدر متن قرن های پر از وحشت و مل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط