مرد اگر بودم
مرد اگر بودم ..!!
نبودنــت را غروب های زمستان، در قهوه خانه ی دوری ،سیگار می کشیدم .
نبودنــت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های
قهوه خانه ....
بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم تا بیشتر از یادم بروی!!
نامرد اگر بودم ...!!
نبودنـــت را تا حالا باید فراموش کرده باشم .
مرد نیستم اما ...نامرد هم نیستم !
زنم ...و نبودنـت پیراهنم شده است . . .
نبودنــت را غروب های زمستان، در قهوه خانه ی دوری ،سیگار می کشیدم .
نبودنــت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های
قهوه خانه ....
بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم تا بیشتر از یادم بروی!!
نامرد اگر بودم ...!!
نبودنـــت را تا حالا باید فراموش کرده باشم .
مرد نیستم اما ...نامرد هم نیستم !
زنم ...و نبودنـت پیراهنم شده است . . .
- ۹۸۵
- ۰۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط