مرد اگر بودم

مرد اگر بودم ..!!
نبودنــت را غروب های زمستان، در قهوه خانه ی دوری ،سیگار می کشیدم .
نبودنــت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های
قهوه خانه ....
بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم تا بیشتر از یادم بروی!!
نامرد اگر بودم ...!!
نبودنـــت را تا حالا باید فراموش کرده باشم .
مرد نیستم اما ...نامرد هم نیستم !

زنم ...و نبودنـت پیراهنم شده است . . .
دیدگاه ها (۴)

تـو چـه مـیفـهـمـﮯ از روزگـارم ، از دلـتـنـــــگــﮯ امگـاهـﮯ...

ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ...! ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﯽکه...

نَه کِه مَن اَز این دَردایِه وَقت بِخوام بِرنَجَماوَلی آدَم ...

به خیلیا بایدگـفاگه میتونی بــهتر از مـا باشیبــــــــــــــ...

پرسیده بودم چه بویی پرتتان می‌کند به روزهای بچگی؟ جواب داده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط