+جیغغغ ددی
+جیغغغ ددی
_جو...تازه یادماومد خون از خون میترسید رفتم بغلش کردم هیسسس اروم باش عزیزم
+هق هق این هقق سوک هقق کوو
_ این سوک خوبه داره نگات میکنه دوست نداره مامانش ، گریه کنه هوم ؟ مگه نه این سوک ؟
♤بابا هقق مامان
_ عهه تو دیگه نه هیون
= بله قربان
_ این سوک و بغل کن ارومش کن تا بیایم
= چشم
_ این سوک و بغل کرد و برد ا.ت هنوز داشت گریه میکرد ....ددی رو ببین ا.ت
+نگاش کردم 🥺
_قربون چشمات بره ددی اشکاشو پاک کردم لبشو بوسیدم
بارون میومد
+ ددی هق بغلش کردم فکر کردم دیگه هق نمیتونم هق ببینمت هق
_قشنگم فکر کردی نمیتونم نجاتت بدم ددیتو اینجوری شناختی
+ هققق نه هق گفتم هق اگه اون عوضی باهام رابطه داشته بود هق دیگه نمیتونستم هقققق ببینمت چون هقق مینداختیمبیرون دیگه هققق چون هقق هرزه شد....
_ هیسسس حرف نزن منو اینجوری شناختی هوم چرا همچین فکری و کردی هاااا ( داد ) اصلا واقعا دیگه نمیبخشمت گمشو برو
+ د.ددی هق م.من
_ خفه شووو گمشو برو تو ماشین
+ باشه رفتمنشستمتو ماشین حرفم خیلی بد بود رفت جلو نشست این سوک بغلش بود رسیدیمعمارت رفت تو دیگه بهممحل نمیده رفتمتو اتاق شب بود میخواستیم بخوابیم جیمین نیومده بود رفتمتو اتاق این سوک
ددی نمی...
_ نه اینجا پیش این سوک میخوابمگمشو برو تو اتاق
+ باشه از اتاق اومدم بیرون رفتمتو اتاق خودم و تا صبح گریه میکردم پشت در بودم نشسته بودم که دیگه همونجا خوابم برد در پنجره هم باز بود و بارونمیاومد حتما سرما میخوردم ولش کن مگه مهمم هققققق غلط کردم که خوابم برد
_ صبح بیدار شدم اصلا از ا.ت انتظار نداشتمهمچین فکری و کنه رفتماشپز خونه نه ا.ت بود نه صبحانه ای با عصبانیت رفتمتو اتاقمون اینسوک باید سر موقع صبحونه بخورههه رفتمتو اتامون که میخواستم در و باز کنم یه چیزی نذاشت محکم بازش کردم که دیدم ا.ت به خودش پیچیده سریع رفتم سمتش پنجره باز بود یخ بود بدنش ا.ت فدات شم خوبی ؟ چرا اینج... صورتش خیس بود گریه کرده بود اینچه کار احمقانه ای بود کردم چرا اینجوری باهاش حرف زدم ؟ چرا پیشش نخوابیدم ؟ ولی خدا بگمجیکارت کنه جیمین برای استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و پتو رو، روش کشیدم رفتم پایین صبحونه برای این سوک و خودموا.ت درست کردم و صبحونه رو به این سوک دادم و بردم گذاشتمش رو تختش و خوابوندمش یه چایی برای ا.ت درست کردم بردم اتاقمون بیدار بود داشت گریه میکرد و حرف میزد
+هق هق ددی منو هقق نمیبخشه؟ دیگه دوسم نداره ؟ هقق
_ قشنگمکی همچین حرفی رو زده
_جو...تازه یادماومد خون از خون میترسید رفتم بغلش کردم هیسسس اروم باش عزیزم
+هق هق این هقق سوک هقق کوو
_ این سوک خوبه داره نگات میکنه دوست نداره مامانش ، گریه کنه هوم ؟ مگه نه این سوک ؟
♤بابا هقق مامان
_ عهه تو دیگه نه هیون
= بله قربان
_ این سوک و بغل کن ارومش کن تا بیایم
= چشم
_ این سوک و بغل کرد و برد ا.ت هنوز داشت گریه میکرد ....ددی رو ببین ا.ت
+نگاش کردم 🥺
_قربون چشمات بره ددی اشکاشو پاک کردم لبشو بوسیدم
بارون میومد
+ ددی هق بغلش کردم فکر کردم دیگه هق نمیتونم هق ببینمت هق
_قشنگم فکر کردی نمیتونم نجاتت بدم ددیتو اینجوری شناختی
+ هققق نه هق گفتم هق اگه اون عوضی باهام رابطه داشته بود هق دیگه نمیتونستم هقققق ببینمت چون هقق مینداختیمبیرون دیگه هققق چون هقق هرزه شد....
_ هیسسس حرف نزن منو اینجوری شناختی هوم چرا همچین فکری و کردی هاااا ( داد ) اصلا واقعا دیگه نمیبخشمت گمشو برو
+ د.ددی هق م.من
_ خفه شووو گمشو برو تو ماشین
+ باشه رفتمنشستمتو ماشین حرفم خیلی بد بود رفت جلو نشست این سوک بغلش بود رسیدیمعمارت رفت تو دیگه بهممحل نمیده رفتمتو اتاق شب بود میخواستیم بخوابیم جیمین نیومده بود رفتمتو اتاق این سوک
ددی نمی...
_ نه اینجا پیش این سوک میخوابمگمشو برو تو اتاق
+ باشه از اتاق اومدم بیرون رفتمتو اتاق خودم و تا صبح گریه میکردم پشت در بودم نشسته بودم که دیگه همونجا خوابم برد در پنجره هم باز بود و بارونمیاومد حتما سرما میخوردم ولش کن مگه مهمم هققققق غلط کردم که خوابم برد
_ صبح بیدار شدم اصلا از ا.ت انتظار نداشتمهمچین فکری و کنه رفتماشپز خونه نه ا.ت بود نه صبحانه ای با عصبانیت رفتمتو اتاقمون اینسوک باید سر موقع صبحونه بخورههه رفتمتو اتامون که میخواستم در و باز کنم یه چیزی نذاشت محکم بازش کردم که دیدم ا.ت به خودش پیچیده سریع رفتم سمتش پنجره باز بود یخ بود بدنش ا.ت فدات شم خوبی ؟ چرا اینج... صورتش خیس بود گریه کرده بود اینچه کار احمقانه ای بود کردم چرا اینجوری باهاش حرف زدم ؟ چرا پیشش نخوابیدم ؟ ولی خدا بگمجیکارت کنه جیمین برای استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و پتو رو، روش کشیدم رفتم پایین صبحونه برای این سوک و خودموا.ت درست کردم و صبحونه رو به این سوک دادم و بردم گذاشتمش رو تختش و خوابوندمش یه چایی برای ا.ت درست کردم بردم اتاقمون بیدار بود داشت گریه میکرد و حرف میزد
+هق هق ددی منو هقق نمیبخشه؟ دیگه دوسم نداره ؟ هقق
_ قشنگمکی همچین حرفی رو زده
۵۵.۲k
۰۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.