بریدهکتاب

#بریده_کتاب...




روباه آه‌کشان گفت: همیشهٔ خدا یک پای بساط لنگ است!

اما پی حرفش را گرفت و گفت: زندگی یک‌نواختی دارم. من مرغ‌ها را شکار می‌کنم آدم‌ها مرا. همهٔ مرغ‌ها عین هم‌اند همهٔ آدم‌ها هم عین هم‌اند. این وضع یک خرده خلقم را تنگ می‌کند. اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگی‌ام را چراغان کرده باشی. آن وقت صدای پایی را می‌شناسم که باهر صدای پای دیگر فرق می‌کند: صدای پای دیگران مرا وادار می‌کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای پای تو مثل نغمه‌ای مرا از سوراخم می‌کشد بیرون. تازه، نگاه کن آن‌جا آن گندم‌زار را می‌بینی؟ برای من که نان بخور نیستم گندم چیز بی‌فایده‌ای است. پس گندم‌زار هم مرا به یاد چیزی نمی‌اندازد. اسباب تأسف است. اما تو موهات رنگ طلا است. پس وقتی اهلیم کردی محشر می‌شود! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو می‌اندازد و صدای باد را هم که تو گندم‌زار می‌پیچد دوست خواهم داشت...

خاموش شد و مدت درازی شهریار کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت: اگر دلت می‌خواهد منو اهلی کن!
شهریار کوچولو جواب داد: دلم که خیلی می‌خواهد، اما وقتِ چندانی ندارم. باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر در آرم.

روباه گفت: آدم فقط از چیزهایی که اهلی کند می‌تواند سر در آرد. انسان‌ها دیگر برای سر در آوردن از چیزها وقت ندارند. همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکان‌ها می‌خرند. اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدم‌ها مانده‌اند بی‌دوست... تو اگر دوست می‌خواهی خب منو اهلی کن!

*به نقل از کتاب شازده کوچولو اثر اگزوپری
لطفاً گوسفند نباشید | محمود نامنی
دیدگاه ها (۵)

#تست_روانشناسی_امشب...در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام...

برای دوستانم...خوبی را آرزو میکنمبرای آنهایی که باتمام بدیها...

#دیالوگ_فیلم_امشب..ﺁﺗﺶ ﺑﺲ ﯾﻪ ﭘﯿﺶ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺰﺭﮔﺘ...

#صحنه_های_بامزه_ودیدنی_ازعروسیهادردنیا...

هنوز صداش خوب یادمه... فرقی نداشت سر صبح یا سر ظهر، هر وقت م...

شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْض)[ انعام: 65] «بگو ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط