عشقتقویم چشم های تو ستکه روزگار ِمراورق می زند در توو منبا کفش هائی که پراز باران ستبا کوله بارآفتاب و گل های سرخراهی ِ نیمکت های دنیا می شومهر روزتا کجا شایدکه پیدایت کنم ...