کلبه ای می سازم

کلبه ای می سازم ...
پشت تنهایی شب
 زیر این سقف سیاه
که به زیبایی دل تنهای تو باشد
پنجره هایش از عشق
سقفش از عطر بهار
رنگ دیوار اتاقش گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هر صبح اقاقی ها را از تو سرشار کنم
همه ی دلخوشی ام بودن توست
وچراغ شب تنهایی من
نور چشمان تو است
کاشکی در سبد احساسم
شاخه ای باران بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
تو به من نزدیکی وخودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم
در زمستان سکوت
   گرمی دست تورا میطلبد..
دیدگاه ها (۳)

گوش کن! ... در نبض کودکانه ی صبح، این راز برکت است که می نوا...

باورکن....درتقدیر هرانسانی معجزه ای ازطرف خدا تعیین شده که ق...

پاییزمنبه اندازه ی انگشتان هر دو دستپنجره های شهر را بسته فر...

دل که تنگ بشودچاره ایی نیستجز اینکهباهاش بنشینی و به زمزمه ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط