کودکی

کودکی
که با لواشک گاز زده‌اش
در نیمکت آخر کلاس
غافلگیر شده

بدهکاری که تلفن را بر می‌دارد
و به صدای آن سوی خط می‌گوید:
خانه نیستم

مظنونی
که پای مصنوعی‌اش را
در صحنه‌ی جرم جا گذاشته...

همه‌ی این‌ها من بودم!
وقتی که می‌گفتم:
دوستت ندارم...
و تو می‌دانستی
دارم دروغ می‌گویم...

حامد ابراهیم‌پور
دیدگاه ها (۱)

سفرهای تنهایی همیشه بهترندکنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات ر...

با یک کارت کتابخانه ،بیش از گواهینامه‌ی رانندگی می‌توانیدبه ...

به من حق بدهدوست داشتنت تنها راز زندگی ام باشدمن همیشه هرچه ...

ماهت نتوان خواند بدین صورت و گفتارمه را لب و دندان شکربار نب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط