ترسم آن روز بیایی که نباشد جسدم کوزه گر کوزه بسازد ز خاک

ترسم آن روز بیایی که نباشد جسدم/ کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم/ لب آن کوزه بسازد ز خاک لب من/ بی خبر لب بگذاری به لبان جسدم..
دیدگاه ها (۲)

ای غم بگو از دست تو،، آخر کجا باید شدن،،،/در گوشه ی میخانه، ...

ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢﻫﺮ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ .....ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ ﺩﺯﺩﯾ...

از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست،، سخت کار ما بود، کز م...

هرازگاهی از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند...خنج...

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد #سعدی_ج...

نگارم گر به چین با طرهٔ پرچین شود پیداز چین طرهٔ او فتنه‌ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط