خدایا

خدایا!

کژی ها و کاستی ها،
پیراهنی از ننگ و نیستی بر تنم پوشانیده.
دوری از آغوش مهربان تو،
مرا در لباسی از بیچارگی و سرگشتگی در آورده است.
سنگینی گناه،
دلم را زیر گام های سیاهش له می کند
و نفسم را در تپش لحظه ها به شماره می اندازد.
ای آرزوی دل عاشقم!
ای امید دل شکسته ام!
سراغ دلم را بگیر.
و از سنگینی و سیاهی گناه رهایش کن...
دیدگاه ها (۲)

خدایا...بیاموز به من.....که لحظه ها در گذرند....بیاموز به من...

نهایتاًدل به جایی می رسدکه دو راه بیشتر نداردیا باید خون شود...

جوانیم فدای قدم هایت یا صاحب الزمان

در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان می کنم...در " نوشته هایم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط