رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
رفت و همه دلخوشی ام یک چمدان شد!
دیدگاه ها (۱)

باز هم قصه من، قصه کم حوصله هاست دردل می کنم این بار ، درون...

دوزخ شدم و هوای جنت کردم از ذکر و نماز و عشق صحبت کردم شیری...

هرکس برای دیده شدنش کار نکند، خدا برای دیده شدنش کار می کند✋...

واقعیت تلخ😏

رفت و غزلم چشم به راهش نگران ماند

تقدیم به روح خاله مهربونم که چندروزه هم آغوش خاک شده💔🙏🏻😭امون...

*دوست دارم کـه دلت شاد شود در غزلمخانه ی قلب تـــــــو آبـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط