هم غرق اشک رفتن من را نظاره کرد
هم غرق اشک رفتن من را نظاره کرد
هم لحظه های آمدنم را شماره کرد
تا دید می روم ز کنارش به سوی آب
با مشک آمد و به لبانش اشاره کرد
حالا نشسته منتظرم زیر آفتاب
با این خیال خوش که عمو فکر چاره کرد
تنها نه آب آبرویم را به خاک ریخت
مشکی که تیر خورد و دلم پاره پاره کرد
ای خاک بر سرم که به او خنده می کند
یک دشت دشمنی که به اشکش نظاره کرد
@akhare_zaman
⛅ ️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅ ️
هم لحظه های آمدنم را شماره کرد
تا دید می روم ز کنارش به سوی آب
با مشک آمد و به لبانش اشاره کرد
حالا نشسته منتظرم زیر آفتاب
با این خیال خوش که عمو فکر چاره کرد
تنها نه آب آبرویم را به خاک ریخت
مشکی که تیر خورد و دلم پاره پاره کرد
ای خاک بر سرم که به او خنده می کند
یک دشت دشمنی که به اشکش نظاره کرد
@akhare_zaman
⛅ ️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅ ️
- ۸۶۰
- ۱۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط