به ساز عشق میخوانم به یاد آن دو چشمانت
به ساز عشق میخوانم به یاد آن دو چشمانت
بساط گل به لب دارم ،بیافشانم به دامانت؟
تمام شهر در خواب است و من یاد تو،بیدارم
سراپا چشم دیدارم که شب تابد ز مژگانت
خیالت مونسم امشب ،امید دست گرم توست
چه خوش بخشیده رویایی به من لبخند پنهانت
به هم زد یک کلام تو شکوه شهرک دل را
چه کاری کرده ای با دل،بگو جانم به قربانت؟
بساط گل به لب دارم ،بیافشانم به دامانت؟
تمام شهر در خواب است و من یاد تو،بیدارم
سراپا چشم دیدارم که شب تابد ز مژگانت
خیالت مونسم امشب ،امید دست گرم توست
چه خوش بخشیده رویایی به من لبخند پنهانت
به هم زد یک کلام تو شکوه شهرک دل را
چه کاری کرده ای با دل،بگو جانم به قربانت؟
- ۱.۴k
- ۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط