اسپند نسوزاندم و آبی نفشاندم

اِسپند نسوزاندم و آبی نفشاندم
اندوهِ خودم را به خیابان نکشاندم

بعد از تو در  ِ خانه‌ی خود را نگشودم
بعد از تو کسی را به کنارم ننشاندم

از پشت همین پنجره‌ی رو به تماشا
سمتی نخرامیدم و چشمی نچراندم

برداشتم از گوشه‌ی رف، کهنه کتابی
هی خواندم وُ هی خواندم وُ هی خواندم وُ خواندم

درگیر سفرنامه مجنون شدم اما
خود را به سرا پرده‌ی لیلی نرساندم

خواندم شب تنهاشده‌ای را و دلم سوخت
از پلکِ تَرَم هرچه که خواب است پراندم

رفتی و به شهری که دلت خواست رسیدی
من هم شب بیداریِ خود را گذراندم ...!.
دیدگاه ها (۰)

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در پس پرده بسی راز نهان می بینمیک جهان عشق در این کنج جهان م...

بقول یکی دنیا خیلی گرده خیلی...و بقول اون حدیث هر کس برادر م...

یه چیز بدی که خیلیا دارن تعصب بیش از حده و جوگیری یعنی سگ بگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط