پیشنهاد عجیب یک شهید برای مراسم عروسی

در مسجد ختم می‌گیرند، نه عروسی

علی به من گفت: اگر تو بخواهی مراسم عروسی را در سالن می‌گیریم، ولی من دوست دارم در مسجد باشد. از طرفی چون محمدرضا شهید شده بود، مادرش به شدت مخالفت می‌کرد و می‌گفت: آرزو دارم برایت مراسم خوبی بگیرم.

من ابتدا با تعجب پرسیدم: در مسجد؟!!

گفت: مسجد مکان مقدسی است. خیالت راحت باشد وقتی آنجا باشد خانم‌ها خودشان را جمع و جور می‌کنند. هرکسی دوست داشته باشد، می‌آید و هرکسی هم دوست نداشت، نمی‌آید.

قبول این موضوع برای خانواده‌ام کمی سنگین بود. برادرم می‌گفت: همه در مسجد ختم می‌گیرند نه عروسی؟! اما به هر حال موافقت کردم و مراسم همانجا برگزار شد.


شهید موحددانش در کنار همسرش

قبلش پدرم به من گفت: خوب فکرهایت را بکن بعدا حرفی نزنی‌ها! گفتم: خیالتان راحت، من پذیرفتم.

مادرش می‌گفت اگر تو قبول نکنی، علی مراسم را مسجد برگزار نمی‌کند. اما من گفتم: هر کس آرزویی دارد، علی هم آرزویش این است. خانم دانش گفت: جفت‌تان دیوانه هستید، خدا در و تخته را خوب جور کرده.

خلاصه مراسم عروسی ما در قدیمی‌ترین مسجد خیابان ایران برگزار شد. خانواده موحد دانش ابتدا در این محله ساکن بودند. موقع عقد لباس سفید عروسی تنم بود، اما زمانی که راهی مسجد شدیم، آن را در آوردم و یک پیراهن معمولی صورتی پوشیدم. علیرضا هم لباس سپاه تنش بود.

بسیاری از اقوام به کنایه می‌گفتند: شورش را درآورده‌اند. ما ندیدیم کسی در مسجد عروسی بگیرد. جالب است که یک فقیری فکر کرده بود در مسجد ختم است. آمد داخل و غذایش را که زرشک پلو هم بود، خورد و موقع رفتن گفت: خدا رحمتش کند. البته مولودی‌خوانی هم داشتیم. ماشین هیلمن شیری رنگ یکی از اقوام را هم خیلی ساده گل زدیم.
#شهید_علیرضا_موحدی_دانش
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_اکبر_محمدی_خالد
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_برونسی
#شهید_محسن_حججی
#شهید_محمد_بروجردی
#شهید_مصطفی_ابراهیم_مجد
دیدگاه ها (۰)

به عشق خدا

تشییع با شکوه شهدای شیراز

جمهوری اسلامی ایران

امام خمینی ره

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط