عبدالرحیم سعیدی‌راد

▪︎نمونه شعر:
(۱)
به‌ لطف‌ یاد تو کز شور عشق‌ سرشاری‌
میان‌ کوچه‌ قدم‌ می‌زنم‌ به‌ دشواری‌
هنوز در دل‌ این‌ کوچه‌ عطر یادت‌ هست‌
چنانکه‌ در دل‌ من‌ مانده‌ خاطرت‌ جاری‌
بنفشه‌ می‌شکفد در کنار هر قدمت‌
اگر دوباره‌ در این‌ کوچه‌ گام‌ بگذاری‌
شکوه‌ روز به‌ یک‌ لحظه‌ می‌شود خاموش‌
اگر که‌ زلف‌ پریشان‌ به‌ باد بسپاری‌
هنوز مست از آن شب که روی زخم دلم
به شوق و شرم نوشتی که دوستم داری
به‌ قاب‌ عکس‌ تو گفتم‌: «چقدر غمگینی
مگر ز حال‌ من‌ خسته‌ دل‌ خبر داری‌؟»
کنار سفره‌ی خالی‌ نشسته‌ام‌ بی‌‌تو
فقط‌ به یاد تو کز شور عشق‌ سرشاری‌!

(۲)
رفته‌ای‌ ولی‌ می‌بینم‌، رو دلم‌ ردّ پاهاتو
کاشکی‌ بشنوم‌ دوباره‌، از تو کوچه‌ها صداتو
می‌دونم‌ سبزه‌ نگاهات‌، مث‌ باغ‌ فین‌ کاشون‌
آسمون‌ کاشکی‌ نگیره‌ از دلم‌ باغ‌ نگاتو
با خطی‌ به‌ رنگ‌ چشمات‌، روی‌ پیشونیم‌ نوشتم‌:
هر چی‌ غم‌ داری‌ برا من‌، هر چی‌ شادیه‌ برا تو
بی‌تو من‌ غریب‌ و خسته‌، بی‌شکیب‌ و دلشکسته‌
روی‌ دوش‌ خود می‌گیرم‌ کوله‌بار مشکلاتو
رفته‌ای‌ ولی‌ می‌دونم‌ که‌ یه‌ روز، یه‌ شاعر خوب‌
توی‌ شعراش‌ می‌نویسه‌، تب‌ سرخ‌ ماجراتو
ای‌ خدای‌ آسمون‌ها، تو که‌ حالمو می‌دونی‌
برسون‌ به‌ داد این‌ دل‌، حضرت‌ سبزقباتو
روزای‌ آفتابی‌ من‌، بی‌‌تو پرپر شده‌، اما
می‌شنوم‌ یه‌ روز جمعه‌، از تو کوچه‌ها صداتو.

(۳)
ای یار خوش سیمای گندمگون
زیباتری از کرخه و کارون
رود نگاهت برده هوش از من
می‌خواهمت همواره روز افزون
دل بردن از من کار چشم توست
دلتنگ چشمان توام اکنون
از شوق دیدار تو سرمستم
از لطف بی‌اندازه‌ات ممنون
امواج لبخند تو می‌خواهند
حال مرا یکباره دیگر گون
می‌خواهمت دیوانه‌وار امروز
مجنون‌تر از مجنون‌تر از مجنون
پرسیده بودی دوستم داری؟
_ البته من میلیاردها میلیون...
اینگونه بودن با تو کافی نیست
از قاب عکس خود بزن بیرون!

(۴)
یک عمر بهم ریخت و سامان نگرفت
با یک دو شکست، عشق پایان نگرفت
ابر آمد و در هوای دل جولان داد
یک مرد دلش گرفت و باران نگرفت!

(۵)
تقسیم شدم به آب و نانی سنگی
منهای تو من هیچ ندارم رنگی
درد و غم و آه در دلم جمع شده
من حاصل ضرب صبرم و دلتنگی.

(۶)
روزنامه‌ها
خمیازه می‌کشند.
اتفاق مهمی نیفتاده است،
جز گم شدن پیشانی‌بندی سرخ
در خیابان‌هایی شلوغ؛
و اینکه
کبوترهایی بی‌سر
گرد میدان‌های شهر طواف می‌کنند.
*
شما نشنیده بگیرید،
اما آسمان
آبستن خورشیدی شگفت است.
باور نمی‌کنید؟
از ماه بپرسید!

(۷)
این رود که می‌بینی
رد نگاه توست
که به طرز عجیبی
دلم را با خود می‌برد!

(۸)
پیراهنی به رنگ ماه پوشیده‌ای
کلاهی از جنس آه،
وقتی به شانه‌های شب تکیه می‌دهی
دیدنی‌تر می‌شوی!

(۹)
کبریت
بر تنهایی‌ام کشید،
عاشق شدم،
شدید!

(۱۰)
ابری نمی‌شود
آسمانی
که ماهش تو باشی.


گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی


منابع
www.ketabrah.ir
www.irafta.com
www.mefda.ir
دیدگاه ها (۰)

یوسفعلی میرشکاک

یوسفعلی میرشکاک

عبدالرحیم سعیدی راد

عبدالرحیم سعیدی راد

🌷🌷🌸🌺🌼🌷🌷‍ تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

تو... قشنگترين عامل تپش قلب منی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط