روز پنجشنبه بود

روز پنجشنبه بود.
پشت بی سیم منو خواسته بودند.
وقتی رفتم گفتند:"حاجی(حاج حسین خرازی) می خواد براش روضه بخونی،از پشت بی سیم.
خیلی گرفته و ناراحت بود،شروع کردم به خوندن:

در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر
زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من

وسط خواندن گفتند:"طیب الله.بس است"
حاجی با همین دو تا بیت از هوش رفته بود...

به یاد شهدا و امام شهدا :
#اللهم_صل‌علی_محمد‌و_آل‌محمد_و‌عجل_فرجهم

#شهید_حسین_خرازی
#شهید_محمدرضا_تورجی‌زاده


.
.


•|سردار #شهیدحاج‌حسین‌خرازی:

در هر شهیدی یک خصیصه ای ، یک اخلاق نیکو و پسندیده ای است که اگر ما به آن تأسی کنیم ، برای ما می تواند رهنمون و هدایت گر باشد.
دیدگاه ها (۳)

-به ﺭﺳﻢ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ خیس زیرباران برایآخرین کوچ زمستـٰان و به فا...

ما رختِ خود به گوشه‌ی عزلت کشیده‌ایم دست از پیاله، پای ز صحبت، کشیده‌ایم

روز #مهندس رو به همه اونایی که از آدم های زندگیشون آدم دیگ...

اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد،اگر به حجله آشناییدر حوالی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط