فیک جونگ کوک
فیک جونگکوک
ازدواج اجباری
پارت ۱
ویو پ.ت(پدر ات)
اَشییی ( اونایی که کیدراما دیدن میفهمن) این دختر خیلی رومخههه و همینطور اضافه
عذاب دادن اون واسم سرگرمیِ
و... آره اون قراره با تهیونگ ازدواج کنه
اون دو از هم متنفرن
ولی فک نکنم من و پدر تهیونگ نزاریم این ازدواج سر نگیره...
آره... امشب... تو تالار عروسی...روز عذاب اون دختر بود
ادمین: "عروسی تموم شد و رفتن خونه هردو بیتفاوت بودن که تهیونگ گفت: تو هیچ جایی تو خونه من نداری تو فقط یه طعمهای
ات: واسم مهم نیست
تهیونگ: هه...میبینیم
روز ها میگذشت و تهیونگ بیتفاوت به ات اونو یه طعمه میکرد برای جنگهاش...
ادمین: "نمیدونم بهتون گفتم یا نه ولی تهیونگ مافیاست...راجب جونگکوک... تو پارتای بعدی متوجه میشید"
خب ات هم خسته میشه
هر روز بدنش زخمی تر و کبود تر میشد
جرئت کرد تا به تهیونگ بگه....
ات: _________________
___________________
نظرتون راجب فیک؟
ببخشید کوتاه بود
داریم راجب ادامه فیک صحبت میکنیم
ازدواج اجباری
پارت ۱
ویو پ.ت(پدر ات)
اَشییی ( اونایی که کیدراما دیدن میفهمن) این دختر خیلی رومخههه و همینطور اضافه
عذاب دادن اون واسم سرگرمیِ
و... آره اون قراره با تهیونگ ازدواج کنه
اون دو از هم متنفرن
ولی فک نکنم من و پدر تهیونگ نزاریم این ازدواج سر نگیره...
آره... امشب... تو تالار عروسی...روز عذاب اون دختر بود
ادمین: "عروسی تموم شد و رفتن خونه هردو بیتفاوت بودن که تهیونگ گفت: تو هیچ جایی تو خونه من نداری تو فقط یه طعمهای
ات: واسم مهم نیست
تهیونگ: هه...میبینیم
روز ها میگذشت و تهیونگ بیتفاوت به ات اونو یه طعمه میکرد برای جنگهاش...
ادمین: "نمیدونم بهتون گفتم یا نه ولی تهیونگ مافیاست...راجب جونگکوک... تو پارتای بعدی متوجه میشید"
خب ات هم خسته میشه
هر روز بدنش زخمی تر و کبود تر میشد
جرئت کرد تا به تهیونگ بگه....
ات: _________________
___________________
نظرتون راجب فیک؟
ببخشید کوتاه بود
داریم راجب ادامه فیک صحبت میکنیم
۱۲.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.