سلااام گایز چطورین ؟!
سلااام گایز چطورین ؟!
خب این فیک کلا بدون شرطه 💫💜
---------------------------------------------------------------------
پارت سه
𝓽𝓱𝓮 𝓭𝓲𝓿𝓲𝓵'𝓼 𝓶𝓲𝓼𝓽𝓻𝓮𝓼𝓼
کوک ویو :
همین طور که به جلو می رفتم صداها بیشتر میشد !!
-هی کی اونجاس ؟!
.....+
-آهای
.....+
دیگه جدی جدی فک کردم توهم زدم ... بی خیال به راحتم ادامه دادم ، عینکم و در آوردم و تمیزش کردم به خاطر هراسی که داشتم بخار شیشه رو خیس کرده بود . راهم رو به سمت معبد متروکه تغییر دادم و حرکت کردم . تو مسیر چیزای عجیبی به چشم خورد ، جای پنجه روی درختا ... رد خون روی سبزه ها و سنگ ها ... خیلی عجیب بود ! اینجا که ببر و شیر و خرس نداره ! اینجا فقط یه جنگل بود که خیلی خوفناک بود مخصوصا شبا !!!
برای استراحت کنار تخته سنگ بزرگی نشستم و شروع کردم به خوندن دفتر خاطراتم و ادامه دادن نوشتن چیزایی که دیدم ....
ته ویو :
امروز روزی بوو که قرار گذاشته شده یک قربانی دیگه بگیرم ... برای جست و جو از قصر اومدم بیرون و راهی جنگل شدم ، هوا کم کم تاریک شده بود ، پس چرا نیست ؟!
با صدایی که شنیدم سریع پنهان شدم ، یکی داشت ... داشت آواز میخوند ، چه صدای نازک و دلنشینی هم داره جلو تر رفتم تا ببینم کی جرعت کرده بیاد توی جنگل و قلمرو من .....
______________________________________________________
چطوره ؟! کامنت بزارید
لایک کنید ❤
عیدتون مبارک 🍭💫
خب این فیک کلا بدون شرطه 💫💜
---------------------------------------------------------------------
پارت سه
𝓽𝓱𝓮 𝓭𝓲𝓿𝓲𝓵'𝓼 𝓶𝓲𝓼𝓽𝓻𝓮𝓼𝓼
کوک ویو :
همین طور که به جلو می رفتم صداها بیشتر میشد !!
-هی کی اونجاس ؟!
.....+
-آهای
.....+
دیگه جدی جدی فک کردم توهم زدم ... بی خیال به راحتم ادامه دادم ، عینکم و در آوردم و تمیزش کردم به خاطر هراسی که داشتم بخار شیشه رو خیس کرده بود . راهم رو به سمت معبد متروکه تغییر دادم و حرکت کردم . تو مسیر چیزای عجیبی به چشم خورد ، جای پنجه روی درختا ... رد خون روی سبزه ها و سنگ ها ... خیلی عجیب بود ! اینجا که ببر و شیر و خرس نداره ! اینجا فقط یه جنگل بود که خیلی خوفناک بود مخصوصا شبا !!!
برای استراحت کنار تخته سنگ بزرگی نشستم و شروع کردم به خوندن دفتر خاطراتم و ادامه دادن نوشتن چیزایی که دیدم ....
ته ویو :
امروز روزی بوو که قرار گذاشته شده یک قربانی دیگه بگیرم ... برای جست و جو از قصر اومدم بیرون و راهی جنگل شدم ، هوا کم کم تاریک شده بود ، پس چرا نیست ؟!
با صدایی که شنیدم سریع پنهان شدم ، یکی داشت ... داشت آواز میخوند ، چه صدای نازک و دلنشینی هم داره جلو تر رفتم تا ببینم کی جرعت کرده بیاد توی جنگل و قلمرو من .....
______________________________________________________
چطوره ؟! کامنت بزارید
لایک کنید ❤
عیدتون مبارک 🍭💫
۳.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.